دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در ادامه گفتگوهای مستمر خود با خانواده قربانیان جنایات گروه پ ک ک/ پژاک با «برادر دانیال امین پور» یکی دیگر از قربانیان گفتگویی را ترتیب داده است.
یکی از رویکردهای ثابت گروه هایی شبه نظامی چون پ ک ک/ پژاک این است که بعد از یک یا چندسال از کشته شدن کودکان، به خانواده ها اطلاع می دهند که فرزندانشان کشته شده و در اغلب موارد هم از محل دفن آنها خبری نمی دهند.
بنا به گفته اکثر خانواده ها، پژاک معمولا به آنها فشار آورده که چرا با رسانه ها در خصوص فرزندانشان گفتگو کرده اند، تا بلکه آنها بتوانند در سایه سکوت رسانه ای، کماکان به «نقض حقوق شهروندان کردی» ادامه دهند.
یکی دیگر از نکات قابل تامل این است که رویکرد گروه های شبه نظامی چون پژاک در استفاده از کودکان در جنگ، بر خلاف تعهدی است که آنها در «کنوانسیون ژنو» مبنی بر عدم استفاده از کودکان کمتر از ۱۸ سال داشتند.
شاید بتوان فریب و ربایش نوجوانان، جوانان و البته کودکان کُرد و سپس مسلح کردن و استفاده از آنها برای اغراض و منافع رهبران گروه های شبه نظامی چون پژاک/پ ک ک را تنها دستاورد و هدیه مدعیان دفاع از حقوق مردم کُرد دانست.
در واقع این اقدامی ناقض حقوق بشری است که این گروه ها به طور مستمر به انجام آن اصرار می ورزند.
متن گفتگو با برادر دانیال امین پور به شرح زیر است:
تنها کسی که فکرش را هم نمی کردیم که روزی حتی یک لحظه از خانه دور بماند دانیال بود.
سر به زیر ترین و مودب ترین و بدون حاشیه ترین فرد خانواده بود البته شاید این حرف من کمی خنده دار باشد ولی باور کنید در آن سن هم گاهی فیلم های کارتونی تماشا میکرد.
ما زمانیکه دانیال تنها شش ماه داشت پدرمان را از دست دادیم، اما همه ما علیالخصوص مادرم سعی داشتیم که او را به بهترین نحو بزرگ کنیم.
دانیال همیشه روحیه بالایی داشت و سعی می کرد روی پای خودش بایستد.
از زمانی که به یاد دارم همراه با درس خواندن همیشه خودش مخارج زندگی اش را تامین می کرد و بسیار هم درس خوان بود و آرزو داشت که در بهترین دانشگاه ها تحصیل کند.
به همین خاطر چندین سال پشت سر هم کنکور میداد که جزو رتبههای برتر شود اما نمی دانم چه شد که در این میان یک دفعه ناپدید شد.
ولی یقین دارم که با خواست خودش نبود، روزی که دانیال ناپدید شد من تازه از سر کار برگشته بودم که ناگهان یک پیام از طرف دانیال دریافت کردم.
در آن پیام اعلام کرده بود که می خواهم برای جنگ به عفرین بروم! من واقعا شوکه شده بودم، باور نمیکردم این پیام را دانیال به من داده باشد.
تا به حال هیچ گونه علاقه و رویکردی نسبت به این گروه از برادرم ندیده بودم، زمانی که اعلام کرده بود که از کشور خارج شده است همراه با خانواده به عراق سفر کردیم و مدت زیادی در آنجا ماندیم اما دریغ از اینکه اجازه دهند حتی یک لحظه دانیال را ببینیم.
تقریباً یک سال از رفتنش گذشته بود که یک روز دوباره با من تماس گرفت خیلی سریع صحبت می کرد، انگار زمان زیادی نداشت، کمی در مورد احوال خانواده پرسید و گفت که در عراق است و به طور اتفاقی توانسته است که به یک موبایل دسترسی پیدا کند، در همان زمان کوتاهی که با هم صحبت کردیم سعی کردم که برایش توضیح دهم همه خانواده چشم انتظارش هستیم و دوست داریم که برگردد.
همین که یک لحظه دانیال داشت در مورد برگشتن صحبت میکرد تلفن قطع شد و دیگر هیچ اطلاعی از او نداریم.
دوباره سعی کردم با آن شماره تماس بگیرم اما دیگر خاموش بود و تا به امروز هیچگونه خبری از دانیال نداریم.