دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در ادامه گفتگوهای مستمر خود با خانواده قربانیان جنایات گروه پ ک ک/ پژاک با «برادر علی نوروزی» یکی دیگر از قربانیان گفتگویی را ترتیب داده است.
این گفتگو روایت دانشجوی نخبه ای است که پس از یک شکست عاطفی، مسیر زندگی را به سمت کوهستان و تباه کردن آینده خود و خانواده اش منحرف کرد.
یکی از رویکردهای ثابت گروه هایی شبه نظامی چون پ ک ک/ پژاک است که بعد از یک یا چندسال از کشته شدن کودکان، به خانواده ها اطلاع می دهند که فرزندانشان کشته شده و در اغلب موارد هم از محل دفن آنها خبری نمی دهند.
بنا به گفته اکثر خانواده ها، پژاک معمولا به آنها فشار آورده که چرا با رسانه ها در خصوص فرزندانشان گفتگو کرده اند، تا بلکه آنها بتوانند در سایه سکوت رسانه ای، کماکان به «نقض حقوق شهروندان کردی» ادامه دهند.
یکی دیگر از نکات قابل تامل این است که رویکرد گروه های شبه نظامی چون پژاک در استفاده از کودکان در جنگ، بر خلاف تعهدی است که آنها در «کنوانسیون ژنو» مبنی بر عدم استفاده از کودکان کمتر از ۱۸ سال داشتند.
شاید بتوان فریب و ربایش نوجوانان، جوانان و البته کودکان کُرد و سپس مسلح کردن و استفاده از آنها برای اغراض و منافع رهبران گروه های شبه نظامی چون پژاک و پ ک ک را تنها دستاورد و هدیه مدعیان دفاع از حقوق مردم کُرد دانست.
در واقع این اقدامی ناقض حقوق بشری است که این گروه ها به طور مستمر به انجام آن اصرار می ورزند.
متن کامل گفتگو به شرح زیر است:
برادرم عاشق دختر خاله خود شده بود اما زمانی که با جواب منفی روبرو شد تمام زندگی خود را کنار گذاشت و تباه کرد.
علی که دانشجوی نخبه و بسیار سر به زیری بود، متاسفانه خانواده و آینده درخشان خودش را با ناپدید شدنش کنار زد.
هنوز نمی دانم چگونه با آن گروه (پژاک) آشنا شده بود، چرا که تا به حال از او نشنیده بودم صحبتی از هیچ حزبی داشته باشد و یا ابراز علاقه ای کند.
تنها دلخوشی و حرف و بحث علی درس و دانشگاه بود، اما آن عشق نافرجامش مسیر زندگی را برایش به کلی تغییر داد.
ما در زمین و آسمان به دنبالش گشتیم اما خبری از او پیدا نکردیم به هیچ عنوان هم فکر نمی کردیم که عضو پژاک شده باشد تا در آنجا به دنبالش بگردیم.
به همین دلیل نزدیک به دو سال فقط چشم انتظار برادرم بودیم که ناگهان علی به خانه برگشت و توانسته بود که فرار کند، ولی متاسفانه عناصر پژاک امیدی که تازه به خانه بازگشته بود را دوباره از ما گرفتند.
مدت خیلی کوتاهی از این برگشتنش نگذشته بود که دوباره علی ناپدید شد ولی این سری دیگر می دانستیم کجا به دنبال او بگردیم به همین خاطر پدر و مادرم به عراق رفتند تا علی را ببینند و سعی کنند او را به خانه برگردانند.
زمانی که آنها به آنجا رسیده بودند عناصر پژاک با وقاحت تمام و تمسخر به پدرم مادرم گفته بودند که بله، این ما بودیم که دوباره علی را با خودمان بردیم و اجازه ندادند که با پسرشان ملاقات کنند.
الان هم چندین سال است که چشم انتظار علی نشسته ایم و در میان تمام این چشم انتظاری ها مادرمان از غم فرزندش سکته کرد و فوت شد، چه کسی قدرت مقابله با این انگل ها را دارد؟
چه کسی جوابگوی غم این خانواده است؟ مادرمان که چراغ خانه بود خاموش و برادرمان که امید خانواده بود نابود شد.
* دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در خصوص این افراد همچنان به پیگیری های خود تا دست یابی به نتیجه ای مشخص از سرنوشت نامعلوم شهروندان کرد گرفتار شده در گروه های شبه نظامی ادامه می دهد.