کودک سربازان بسیاری در «پ ک ک» و شاخه های مرتبط آن کشته شده اند که نقض فاحش حقوق بشر به حساب می آید و قوانین بین المللی از جمله معاهده ژنو نیز بر حقوق کودکان تاکید می کند، اما رهبران گروه های مسلح شبه نظامی چون «پ ک ک» کماکان برای تامین نیروی انسانی خود از افراد زیر ۱۸ سال استفاده می کنند.
نکته قابل تامل و تاسف اینجاست که سازمان ها و نهادهای حقوق بشری بین المللی و البته مخافل رسانه ای غربی که خود را حامی و مدافع حقوق بشر می نامند در این خصوص سکوت پیشه می کنند!
دیدبان حقوق بشر کردستان ایران به منظور تبیین هر چه بهتر و بیشتر این اقدام ناقض حقوق بشری پژاک در قبال کودکان (افراد کمتر از ۱۸سال) با برخی اعضای جدا شده از «پ ک ک» به گفتگو پرداخته است.
پیشتر در این قالب گفتگوهایی را از کودکان کشته شده در این گروه منتشر کردیم که مورد توجه مخاطبین نیز قرار گرفت.
گفتگوی پیش روی در خصوص فردی به نام «محمد علیزاده» است که به هنگام عضویت در آن گروه تنها ۱۴ سال سن داشته است.
متن کامل گفتگو به شرح زیر است:
ممنون میشوم در ابتدای گفتگو ضمن معرفی این شخص، توضیحاتی از وی و البته چگونگی ورودش به پ ک ک بفرمایید؟
محمد علیزاده با کدسازمانی «هلو مهابادی» بود که در نهایت درسال ۲۰۲۱ و در جودی ترکیه کشته شد.
وی از عشیره «منگور» میان مهاباد وپیرانشهر بود، این منطقه کوهستانی ومحمد در خانواده ای فقیر متولد شده بود.
تحصیلات وی دیپلم بود و حتی گاها اینکه چگونه از آن گروه سر در آورده بود را نمی دانست.
آیا درباره نحوه جذبش، سن او و برخی خلقیاتش مواردی دارید که برای ما تعریف کنید؟
بله من او را در سال ۲۰۱۱ دیدم ودقیقا همان سال از«پ ک ک» جدا شدم.
او تند خو وعصبی بود و به نظرم این خلق و خوی محمد متاثر از محیط پ ک ک، غارها وکوهستان هایی بود که همچون یک زندان بودند.
محمد سن زیادی نداشت شاید در ۲۰۱۱ میلادی ۲۲ سال و با احتساب اینکه دیپلم گرفته وسپس جذب شده پس کمتر از۱۸ سال سن داشته و فریب خورده بود.
او فردی توو دار هم بود، اما من با او هم صحبت شدم و سر ناسازگاریش با اعضای ترکیه ای را مشاهده کردم. او میگفت اینها برای کُرد وکردستان آمده اند، اما اینجا نیز ترکی صحبت میکنند.
من با او صحبت میکردم، از میان صحبت هایش میفهمیدم او نیز فریب خورده وناراضی بود و با فرماندهان سر ناسازگاری داشت.
فرایندی که در گروه طی کرد به چه ترتیب بود؟
زمانیکه او را در زاگرس دیدم او با کد هلو تازه از آموزش سلاح سنگین دوشکا آمده بود. او هنوز سردر گم بود، حتی اسم زاگرس را هم نشنیده بود. در همان ابتدا اعتراضات او شروع شد.
اما فایده ای نداشت. به او گفته بودند با تو صحبت می کنیم.
محمد را به تپه ای به همراه سه نفر دیگر که کودک وترکیه ای بودند، اعزام کردند.
در همان اوایل مشکلات او شروع شد بعد از مدتی یک تیم از زنها هم به آن تپه فرستاده شد، اما آن اوایل دوباره در اثر راحت نزدیک شدن محمد به افراد عضو، اختلاف وحرف هایی پشت سر او درست شد که گویا با دختری در ارتباط است و اینطور مسائل، او تحمل نکرد واعتراضات او بیشتر شد.
اگر خاطره ای از او دارید لطفا تعریف کنید.
بله من او را در زاگرس دیدم، بسیارعصبی بود و البته ناراحت، چرا که تحمل این قبیل حرف ها را نداشت.
من با او صحبت میکردم، به محمد گفتم که «پ ک ک» نباید به اعضا نزدیک شوی، همه جاسوس هم هستند، حتی درد دل هم نکن چون ضعف تو نباشد.
او به حدی ناراحت بود که به پ ک ک فحش میداد ومیگفت من به اختیار خودم اینجا نمی آمدم، من را فریب دادند.
هنوز هم باورم نمیشود که محمد به جودی رفت وکشته شد.
در پایان در خصوص سیاست های و رویه ای که پ ک ک/پژاک انجام میدهند اگر نظری دارید مطرح کنید.
امثال هلو یا محمد زیاد هستند، کودکانی که فریب وعده های دروغین پ ک ک را خورده ونمی دانند کجا آمده وبرای چه آمده اند.
آنها را با وعده های مختلفی از جمله زندگی بهتر و آرام تر فریب می دهند و به عضویت خود در می آورند و به یکباره این افراد متوجه می شوند که تمام آنچه شنیده و بارو کرده بودند، سرابی بیش نبوده است.
درنهایت هم این افراد را به ترکیه و سوریه میفرستند تا کشته شوند و این بزرگترین جنایتی است که پژاک در حق اعضای خودش و البته بزرگترین خوش خدمتی به پ ک ک است که نیروهایش را تامین می کند.