استان کردستان و البته تمام شهرها و مناطق کرد نشین ایران امروز درگیر مشکلات و دغدغه های متعدد اقتصادی و معیشتی متعددی هستند که موجبات شکل گیری برخی آسیب های اجتماعی را فراهم آورده است.
کمبود یا نبود اشتغال برای جوانان موجب شکل گیری «پدیده کولبری» به عنوان شغلی کاذب، کم درآمد و پر خطر شده و هر ساله تعدادی از کولبران یا کشته می شوند، یا زخمی و از کار افتاده و یا گرفتار سرمای سخت کوهستان ها شده و ناپدید می گردند.
از سوی دیگر، کودکان و نوجوانان مناطق کردنشین به ویژه مرزشین ها نیز به دلایل مشابهی، اعم از برخوردار نبودن خانواده های آنها از سطح مناسبی از درآمد و ثبات اقتصادی و البته سطح پایینی از آموزش و آگاهی به مسیری وارد می شوند که انتهای آن سیاهی محض است.
خانواده های این افراد عمدتا از قشر ضعیف و محروم این مناطق هستند که بنا به شرایطی که دارند از فرصت و توان کمتری نیز جهت رسیدگی به تربیت کودکان و فرزندان خود و البته مراقبت از آنها برخوردارند.
تهدید بزرگی که پیش روی فرزندان آنها است اینکه گروه های فرصت طلب و شبه نظامی چون پژاک در اقداماتی گسترده و کاملا سازماندهی شده به دنبال جذب افرادی کم سن و سال هستند که مشکلات متعددی در زندگی خانوادگی آنها وجود داشته باشد تا بتوانند به راحتی آنها را با وعده های پوچ و واهی فریب دهند.
وعده زندگی بهتر، فراهم بودن شرایط تحصیلی در خارج از کشور، درآمدزایی و کمک مالی به خانواده ها، ازدواج و آزادی رفت و آمد و بسیاری موارد دیگر باعث می شود تا کودکان و نوجوانانی که در زندگی خود مشکلات متعددی را شاهد هستند به دنبال بهشت وعده داده شده آنها بروند، اما نمی دانند که انتهای این مسیر بن بست است.
گروه های شبه نظامی یاد شده بنا به شرایطی که دارند، ترجیح می دهند از افراد کمتر از ۱۸ سال جذب نیرو داشته باشند تا جبران کمبود نیروی انسانی را خود با کمترین هزینه ممکن داشته باشند.
آنها می دانند که افراد عاقل و بالغ اگر از قبل ورود هم متوجه نباشند که به کجا می روند، حتما در بدو ورود خود عمق چاله ای که در آن گرفتار آمده اند را درخواهند یافت، لذا کودکان و نوجوانان بهترین گزینه جذب نیروی آنها هستند.
در این خصوص «دیدبان حقوق بشر کردستان ایران» به عنوان یکی از گروه های حقوق بشری داخل کشور تلاش بسیاری انجام داده تا با خانواده هایی که فرزندانشان قربانی سیاست استفاده از کودکان در این گروه ها تحت عنوان «کودک سرباز» شده اند گفتگوهایی ترتیب دهد که بخشی از آنها نیز منتشر شده است.
همانطور که در ابتدای این نوشتار نیز بدان اشاره شد یکی از وجوه اشتراک صحبت هایی که با آن خانواده ها داشتیم این بود که از سطح پایینی از آموزش و آگاهی برخوردارند.
بنابراین، اینجا همان نقطه ای است که نشان دهنده کم کاری و قصور مسئولین استان در بخش های مختلف آن و از جمله «مسئولین آموزشی و فرهنگی استان کردستان» و به طور ویژه مسئولین شهرهای مرزی غرب و شمالغربی کشور است.
به وضوح مشخص است که هرچه سطح آگاهی و سواد خانواده های آن مناطق افزایش پیدا کند، احتمال موفق شدن گروه های فوق الذکر در جذب کودکان نیز کاهش پیدا می کند.
از این روی، این امر بر مسئولین استان کردستان واجب است که برنامه ریزی و اهتمام جدی در راستای افزایش سطح سواد و آگاهی این خانواده ها داشته باشند تا آسیب های اجتماعی پس از جداشدن فرزندان آنها را نیز شاهد نباشیم.
همچنین آنکه، برطرف کردن مشکلات متعدد معیشتی مرزنشینان کرد از جمله کمک به رونق هرچه بیشتر بازارچه های مرزی از دیگر وظایف مسئولین استانی است که امیدواریم به این موارد و توصیه ها عمل کنند.