مهاجرت نسل جوان یکی از دغدغه‌های امروز کشور

نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای جهان سوم و در حال توسعه دانشمندان، نویسندگان و دیگر طیف روشنفکران در دهه‌های اخیر به دنبال تحقق بخشی به رویاها و خیالهای خود به کشورهایی مهاجرت می‌کنند که گمان می‌کنند فرصت‌های تحصیلی و شغلی را بهتر و سریعتر می‌توانند به دست بیاورند.

مهاجرت می تواند ناشی از برداشت آنان در مورد پتانسیل آینده شغلی، درآمد و توانایی آنان باشد. اغلب، ایرانیانی که در خارج از کشور تحصیل می کنند، پس از فارغ التحصیلی برنمی گردند، بلکه تخصص خود را در کشورهای محل اقامت خود به کار می گیرند این امر به دیگران سیگنال می دهند که آینده شغلی در جاهای دیگر بهتر است.

علاوه بر اینها عوامل دیگری نیز در ایران دخیل هستند، از جمله زیرساختی که متناسب با رشد سریع جمعیت در ۴۰ سال گذشته توسعه نیافته است و همچنین سوء مدیریت که تأثیر منفی قابل توجهی بر کیفیت زندگی مردم داشته است. در این میان، رقبای غربی هم بیکار ننشسته اند و مدت‌هاست که دانشمندان و دیگر کارشناسان را تشویق به ترک ایران کرده‌اند.

منتقدان می گویند «فرار مغزها» به کمبود تخصص، نوآوری و بهره وری کمک کرده است که مانع پیشرفت در اقتصاد و نهادهای فرهنگی ایران شده است.

جمعیت کشور با استناد به گزارشات منتشر شده توسط مرکز آمار ایران از سالهای آغازین جمهوری اسلامی تا سال ۱۳۹۶ بیش از دو برابر شده و به ۸۳ میلیون نفر رسیده است.

در همین دوره، بر اساس تحقیقات محققان دانشگاه استنفورد سهم مهاجران – از جمله مهاجران دائمی و موقت از ایران- تقریباً سه برابر شده است[۱].

در مقاله یاد شده همچنین تعداد زیادی از این مهاجران را تحصیل کرده و یا در موقعیت های اجتماعی و فرهنگی برجسته ای قرار دارند اعلام کرده است.

شاخص مهاجرت خالص بالقوه گالوپ که بین سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ انجام شد، نشان می دهد که بیش از یک چهارم ساکنان ایران با تحصیلات عالی در صورت امکان کشور را ترک خواهند کرد.

 

گذشته از مسائل هسته ای، اقتصاد ایران چندین سال متوالی رکود اقتصادی را پشت سر گذاشته است و کشور با تحریم های بین المللی، اثرات اقتصادی همه گیری کووید-۱۹ و سقوط آزاد ارز مواجه است. مسائلی که بدون شک در تصمیم گیری کارگران و دانشجویان فعلی و آینده در مورد مهاجرت موثر خواهد بود.

چرایی آغاز روند رو به رشد مهاجرت

پس از وقوع انقلاب، کشور دستخوش تغییرات بنیادی شد اگر چه بسیاری از سیاستهای دیگر همچنان بر همان منوال زمان پهلوی اداره اداره شد

در زمان پهلوی سیاست بر این منوال بود که مناطق مرزی که عمدتاً محل زندگی کردها، بلوچ ها و عرب‌ها بود از توسعه اقتصادی که روز به روز بیشتر می‌شد نسبت به استانهای مرکزی عقب مانده بودند و این سیاست همچنان در دوران انقلاب نیز ادامه پیدا کرد.

در دهه ۵۰ و در میانه سلطنت پهلوی درآمد نفت رشد قابل ملاحظه‌ای پیدا کرده بود. به طوریکه درآمدهای نفتی باعث شده بود سهم عمده ای از بودجه توسعه و اداره کشور با این درآمدها تنظیم شود. در سال‌های آغازین دهه ۵۰، قیمت هر بشکه نفت ایران در بازارهای بین‌المللی با جهشی بی‌سابقه، از سه دلار به ۲۰ دلار رسید.

نفت در سال ۱۳۴۹ بیش از یک میلیارد دلار ارز وارد کشور می‌کرد، که این رقم در سال ۱۳۵۱ به ۶/۵ میلیارد دلار صعود کرد و در جریان وقوع شوک اول نفتی، این درآمد با جهشی بی‌سابقه، به مرز ۵/۱۸ میلیارد دلار رسید. از این دوران به بعد بود که فروش نفت، به‌طور متوسط بیش از ۵۴ درصد مخارج کشور را تامین کرد.

اما سهم توسعه مناطق مرزی در کشور از این درآمد هنگفت نه تنها توسعه نبود بلکه تنها مردم در این مناطق هر روز فقیر تر از روز قبل می‌شدند.

از این‌رو آهنگ شتابان مهاجرت روستائیان به شهرها به دلیل بی توجهی دولت به معیشت، بهداشت و درمان و البته آموزش و از سوی دیگر نیاز شهرها به ویژه تهران و مناطق تازه تاسیس صنعتی در مرکز به کارگر سبب خالی شدن روستاها از سکنه و رکود بیشتر بخش کشاورزی و افزایش بهای محصولات در این بخش شد.

این در حالی بود که در نیمه دوم سال ۱۳۵۶ تورم به ۴۰ در صد رسید و ‌نرخ رشد صنایع غیر نفتی از ۱۴٫۱ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۹٫۴ درصد در سال ۱۳۵۶ تنزل یافت.

در همین اثنا بود که انقلاب به وقوع پیوست و بلافاصله بعد از آن هشت سال جنگ در گرفت، دو واقعه تاریخی که سهم عمده ای در عقب ماندن مناطق مرزی علی الخصوص مناطق غربی و جنوب شرقی شد.

جنگ اگر چه کل کشور را در بر گرفته بود اما عمده خط مقدم نبرد در مرزهای غربی و جنوب غربی ایران بود که همین امر باعث شد زیر ساختهای توسعه ای بیش از پیش در این منطقه آسیب جدی ببیند و باعث شود که مردم در این مناطق همچنان سهم کمتری از رشد و توسعه داشته باشند.

نرخ مهاجرت پس از پایان جنگ ایران و عراق در سال۱۳۶۷، در پی درگیری‌های هشت ساله همچنان رشد داشت و البته در آن سالها میل به مهاجرت به کشورهای دیگر نبود بلکه  بسیاری از ساکنان این مناطق عطای زندگی در شهر ها و روستاهای خود را به لقای رسیدن به یک زندگی آسان به حلبی آبادها بخشیدند و راهی شدند که توسعه نا همگون شهرهای مرکزی از جمله تهران را در پی داشت.

اقتصاد متزلزل و توسه نا همگون شهری و عدم مدیریت صحیح منابع و تخصیص بودجه مناسب به مناطق یاد شده را می‌توان دلیل مهاجرت مردم این مناطق دانست.

استان‌های مرزی غرب کشور از فرصت برخورداری مناسب در عرصه‌های مختلف به ویژه اقتصاد پایدار و ایجاد فرصت‌های شغلی مناسب محروم هستند؛ این محرومیت عاملی برای افزایش نرخ بیکاری و به تبع رشد مشاغل غیررسمی می‌شود.

در این میان برخی افراد در قبال درآمدی اندک کوله‌باری را بر دوش‌های خود حمل می‌کنند تا بتوانند بخشی از هزینه‌های زندگی خود را تامین کنند.

علاوه بر مهاجرت نیروی انسانی پدیده کولبری، موضوع داغ روز در مناطق مرزنشین روند چشمیگری دارد.

موضوعی که می‌توند بر بافت اجتماعی و اقتصادی این مناطق تاثیرگذار با شد و علاوه بر آن موجبات سوء استفاده ابزاری از بسیاری از این افراد توسط گروه‌ها و احزاب مخالف با ایران را فراهم آورد.

آمارهای غیر رسمی نشان می دهند که طی یک سال گذشته ۲۱۲ کولبر در مرزها جان خود را برای تهیه نان بخور و نمیر از دست داده اند و البته این آمار البته در سیستان وبلوچستان نیز در همین حدود بوده است.

در سالهای اخیر با فشار فزاینده تحریم‌ها و نیز بحران پاندمی کرونا در جهان بیکاری گسترده و عقب ماندگی اقتصادی مناطق غربی موجب شده است که زندگی میلیون‌ها نفر از مردم به اشکال مختلف به مبادله کالا در مرزها وابسته شود.

ایران در حالی مرزها را بسته اعلام کرد که بیکاری گسترده و گرانی سرسام آور نیازمندی های اولیه، مردم این منطقه را بیش از هر زمان دیگری تحت فشار قرار داده است.

مناطق غربی کشور از لحاظ اقتصادی یکی از توسعه نیافته ترین مناطق ایران است. این واقعیت را از زندگی مردم این منطقه و از همه چشمگیر تر در میزان بیکاری می توان مشاهده کرد.

بیکاری در استان های کردنشین غرب ایران روز به روز بیشتر می شود. اگرچه مرکز آمار ایران از ارائه آمار دقیق در این مورد خودداری می کند، اما سیمای زندگی در این استان ها نشان می دهد که این رقم می تواند حتی بالای ۵۰ درصد نیز باشد.

اگرچه رشد سرسام آور بیکاری در ایران یک مسئله سراسری است، اما در این زمینه مناطق کردنشین ویژگی خود را داراست و بیشترین سهم این معضل بزرگ اجتماعی را بر دوش دارد.

علت این ویژگی را باید در عقب ماندگی های اقتصاد جامعه کردستان و تبعیض ساست گذاری ها در قبل و بد از انقلاب جستجو کرد.

اقتصاد بی رونق، مراکز کار تعطیل و نیمه تعطیل، کشاورزی عقب مانده، مراکز توریستی رها شده، فقر و تنگدستی، خدمات اجتماعی نازل، بیکاری وسیع و نرخ پایین توسعه آموزشی و بهداشتی عمده مشکلات این مناطق است که تاثیر عمیقی بر دیدگاه این مردم به حکومت مرکزی داشته و دارد.

واقعیت این است که این منطقه از کشور با برخورداری از موقعیت استراتژیکی و منابع غنی طبیعی اش، از شرایط بسیار مناسب و مستعدی برای توسعه اقتصادی در بخش های کشاورزی، صنعت و خدمات برخوردار است. اما عملا نه تنها توجهی به این ظرفیت های بالقوه نمی شود بلکه میزان سرمایه گذاری های دولتی در این منطقه سال به سال رو به کاهش است و روند توسعه این منطقه سیری نزولی دارد.

غرب کشور علاوه بر استعداد ویژه‌اش در عرصه کشاورزی و دارا بودن ذخایر غنی معدنی، از چشم اندازهای طبیعی، جاذبه های متنوع توریستی، فرهنگی و تاریخی برخوردار است که در نوع خود کم نظیر بوده میتواند با تبدیل شدن به قطب گردشگری تحول شگرفی در این مناطق ایجاد کند و تغییری اساسی در نگاه مردم به دولت مرکزی داشته باشد.

 

منابع

گالوپ N.d. شاخص مهاجرت خالص بالقوه دسترسی به ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۰٫ به صورت آنلاین در دسترس است.

حمیدی، محمود. ۲۰۲۱٫ چرا فرار مغزها در ایران متوقف نمی شود؟ به روز رسانی اخبار ایران، ۱۲ مارس ۲۰۲۱٫ در دسترس آنلاین.

 

 

 

 

[۱] https://iranian-studies.stanford.edu/iran-2040-project/publications/migration-and-brain-drain-iran

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید