یکی دیگر از وعدههای این گروهها، اقامت در اربیل و دریافت کارت اقامت در ازای عضویت در این گروهها و شرکت در جلسات آنها است.
به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از پیرانشهر، یکی از وعدههای جذاب گروههای مسلح کُرد برای عضوگیری و فریب جوانان کُرد ایرانی، اقامت در اربیل و کسب درآمد بهتر و بیشتر است. با توجه به شرایط نامساعد اقتصادی و مالی در مناطق کردنشین ایران و نیاز مردم آن منطقه به کسب درآمد بیشتر برای امرار معاش، طبیعی است که گروههای مسلح با وعده کسب درآمد دلاری، اقدام به فریب و انتقال جوانان کُرد ایرانی به درون ساختار خود کنند تا مشکل کمبود نیروی انسانی را حل نمایند. یکی دیگر از وعدههای این گروهها، اقامت در اربیل و دریافت کارت اقامت در ازای عضویت در این گروهها و شرکت در جلسات آنها است. اقدامی که در مورد سمیرا صوفی چوکلی اگریقاش، عضو سابق گروه مسلح دموکرات کردستان انجام شده است. خبرنگار دیدبان از پیرانشهر با خانم صوفی بعد از بازگشت به کشور مصاحبه کرده که در ادامه میخوانید.
اطلاعات اولیه
من در شهر خودمان، آرایشگر بودم و درآمد داشتم. یعنی به دلیل فقر نبود که از کشور خارج بشوم. در شبکههای اجتماعی هم فعال بودم. هم کار خودم را تبلیغ و هم از ایدههای جدید کسب اطلاع میکردم. در وبگردیهای مجازی، روزی یک خانم به من در مورد امکان کسب درآمد بیشتر در اربیل پیام داد و تاکید کرد قرار است در اربیل نیز صرفا یک آرایشگر باشم و میتوانم درآمد بیشتری کسب کنم. اما یک شرط مهم برای من مطرح کرد: «عضویت در گروه مسلح دموکرات». او گفت برای حضور و کار و اقامت قانونی در اربیل، باید عضو این گروه بشوم.
خروج از کشور: شهریور ۱۴۰۰
خانم صوفی در ادامه به خبرنگار دیدبان تاکید کرد: «من تصمیمم را گرفته بودم. میخواستم درآمد بیشتری کسب کنم. نه اهل کار سیاسی بودم و نه تمایل داشتم که وارد این گروهها بشوم. اما مجبور بودم برای اقامت در اربیل، کارت عضویت در این گروه را بگیرم. اما هدفم از حضور در اربیل، فقط کار بود. لذا شهریور ۱۴۰۰ از ایران و از مرز تمرچین به صورت قانونی خارج شدم. آن خانم که در اینستاگرام به من گفت به اربیل بیا؛ وقتی که به آنجا رفتم تقریباً بعد از دو ماه به من گفت اگر میخواهی در اینجا بمانی باید پول بدهی! یعنی مرا با وعده کار و درآمد بیشتر به اربیل کشانده بود و حالا میگفت باید پول بدهی تا در اربیل بمانی! از این رفتار، خیلی ناراحت شدم. از طرف دیگر هم پولی نداشتم و به همین دلیل به من پیشنهاد کردند که عضو آن گروه شوم تا با عضویت در آنجا و داشتن کارت عضویت بتوانم در عراق بمانم. در واقع دیگر نمیخواستم به ایران بازگردم و مجبور شدم به دلیل ماندن در اربیل به صورت قانونی، عضو یک گروه مسلحِ غیرقانونی شوم!».
اقدامات خانواده
خروج خانم صوفی، باعث نگرانی شدید خانواده شد. خانم صوفی در این زمینه به خبرنگار دیدبان گفت: «وقتی در اربیل بودم و خانواده از خروج من باخبر شدند، بعد از آن هم پدرم با من تماس گرفت و از من خواست که به ایران بازگردم اما من به او گفتم من دیگر فکر نمیکنم بتوانم به ایران برگردم، چون به دلیل اقامت کارت عضویت آن گروه مسلح را گرفتم. بعد از اینکه پدرم متوجه این قضیه شد، اول خیلی عصبانی شد، اما در ادامه پیگیر کارهای من شد تا بتوانم برگردم. مدام به من میگفت آنها تو را فریب دادهاند. تو نیازی نبود که بخواهی عضو آن گروه بشوی، باید به کشور بازگردی و اشتباهت را ادامه نده! البته در نهایت، صحت سخنان پدرم اثبات شد. به خصوص وقتی رفتار آنها را دیدم و متوجه شدم باید در قبال ماندن در اربیل، عضویت آنها را بپذیرم، بسیار ناراحت و دلزده شدم».
تجربه عضویت در گروه مسلح دموکرات
من از حضور در اربیل، خاطرات خوبی ندارم. هم به دلیل دوری از خانواده و هم به دلیل رفتار خاص آنها برای اقامت در اربیل؛ سعی کردم با کار زیاد، خودم را سرگرم کنم. اما باید صادقانه بگویم در مورد تجربه عضویت در این گروه، چیز زیادی برای گفتن ندارم. چون واقعا در مقرهای آنها حاضر نبودم. متوجه میشدم که با حضور ما سعی دارند قدرتنمایی کنند، اما اقدام خاصی علیه من انجام ندادند. من فقط یکبار در یک جلسه اجباری دموکرات شرکت کردم. به من گفتند اجباری است و همه اعضایی که در اربیل هستند باید جلسه حاضر شوند. همراه با تعدادی از دخترهای دیگر که در آرایشگاه بودیم با هم رفتیم و تقریبا نیم ساعتی در آنجا ماندیم، بعد از آن هم آنجا را ترک کردیم ولی دیگر پیش نیامد که به آنجا بروم. یعنی به من برای جلسات چیزی نگفتند.
ادامه آرایشگری در اربیل تا بازگشت به ایران در اسفند ۱۴۰۰
خانم صوفی در مورد نوع زندگی خود در اربیل میگوید: «واقعیت آن است که من در مقرهای دموکرات نبودم. با من هم کاری نداشتند و من فقط کارت عضویت گرفته بودم که داخل شهر زندگی کنم. اصلاً آموزشی ندیدم. من از اول شرایطش را هم نمیدانستم و اصلاً نمیدانستم چه کاری میخواهند بکنند. فقط میتوانم بگویم که من را فریب دادند، چون من از هیچ چیزی خبر نداشتم. فقط به من گفتند با عضویت در آن گروه و داشتن کارت میتوانم در اقلیم کردستان زندگی کنم. بعد از اینکه این شرایط را برای پدرم توضیح دادم به من گفت: «دیگر نباید در آنجا بمانی، تمام کارهایت را انجام میدهم تا بتوانی راحت به کشور برگردی». به مرور زمان قانع شدم که به ایران بازگردم. از مرز هم به صورت قانونی خارج شده بودم و نگرانی نداشتم. در اربیل هم فقط مشغول آرایشگری بودم و دیگر دلم نمیخواست در اربیل بمانم. به این دلیل تصمیم گرفتم به حرف پدرم عمل کنم. در دو ماه آخر حس تنفری از آنها در من وجود داشت که باعث شد حرف پدرم روی من تاثیر بیشتری بگذارد و تصمیم بگیرم اربیل را ترک کنم. به همین دلیل نیز در اسفند ۱۴۰۰ به ایران آمدم».