سالهاست که است که مبحث استفاده ابزاری از کودکان در جنگهای منطقهای در جهان و علی الخصوص در خاورمیانه بسیار مورد توجه قرار دارد.
براساس گزارش هایی که توسط سازمان ملل منتشر شده است موراد بسیاری ازاستفاد از کودکان در درگیریهای مسلحانه منطقه ای همچون چهار پارچه کردستان ونیز سایر مناطق در خاورمیانه به اثبات رسیده است، روندی که در سالهای اخیر شتاب بیشتری به خود گرفته است.
استفاده از سرباز کودک نقض شدید حقوق بشر است که طبق قوانین بین المللی ممنوع است اما این موضوع همچنان در بسیاری از گروه های سیاسی و احزاب در خاورمیانه مورد استفاده است و در بسیاری از موارد از سوی آنها رد شده است؛ این در حالی است که با بررسی گزارشات و تصاویری که از سوی گروهها و احزاب کورد در خاورمیانه و رسانههای وابسته به پکک، ی پ گ در ترکیه و نیز احزاب کورد ایرانی همچون پژاک و دموکرات منتشر شداست تعدادی بسیاری از دختران و پسرانی را در حال پخش تبلیغات ویا در صفوف گروهها میجنگند.
این تحلیل به دنبال ایجاد یک چارچوب حقوقی بینالمللی در مورد سربازان کودکی است که توسط گروهها، سازمانها، احزاب و شاخه های سیاسی به کار گرفته می شوند ، و بررسی میکند که چرا از این کودکان استفاده میشود و همچنین چگونگی پایان دادن به استفاده از آنها توسط این سازمانها مد نظر است.
چارچوب حقوقی بین المللی
بر اساس کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو در مورد حمایت از افراد غیرنظامی، استخدام کودکان سرباز در درگیری ها ممنوع است.
کنوانسیون و پروتکل های الحاقی آن استفاده از کودکان زیر ۱۵ سال را به عنوان سرباز ممنوع می کند که توسط دادگاه کیفری بین المللی به عنوان جنایت جنگی تعریف شده است.
بند ۳ از ماده۳۸ پروتکل الحاقی شماره ۲ به صورت واضح مقرر میدارد که “کودکان زیر ۱۵ سال هرگز نه در نیروهای مسلح یا گروهها استخدام شوند و نه اجازه شرکت در خصومتها را داشته باشند”
علاوه بر این، کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق کودک و پروتکل اختیاری آن، شرکت کودکان در جنگ را ممنوع می کند.
این کنوانسیون ها بیشتر مربوط به دولت ها هستند و گروه های مسلح و سازمان های تروریستی را پوشش نمی دهند با این حال، این کنوانسیون ها چارچوبی برای مسئولیت فردی و دولتی بر اساس حقوق بین الملل فراهم می کنند.
آنها مانع تعهد کشورهای طرف این کنوانسیون ها و همچنین مسئولیت افراد آنها نمی شوند، در این راستا، باید بر درک اینکه چرا گروهها و احزابی که پیشتر از آنها نام برده شد از سربازان کودکان استفاده می کند و اینکه چگونه سایر کشورها ممکن است به جلوگیری از استفاده ابزاری از کودکان در فعالیت های خود کمک کنند، تمرکز شود.
چرا از کودکان سرباز استفاده می کنند؟
رهبران و دبیران احزاب و گروههای سیاسی کورد در کوردستان علیرغم اینکه به خوبی می دانند که قوانین بین المللی استخدام و استفاده از کودکان زیر ۱۵ سال و مشارکت آنها در فعالیت های تروریستی را ممنوع می کند، همچنان به سه دلیل ترجیح می دهند به این نقض ادامه دهند.
- زمانی که هیچ وسیله حمایتی دیگری از نظر نیروی انسانی برای آنها باقی نمانده است، کودکان به عنوان آخرین راهحل توسط یک گروه تروریستی استفاده میشوند.
به طور مثال: ارتش مقاومت خداوند در اوگاندا، نیروهای مسلح انقلابی در کلمبیا، بوکوحرام در نیجریه، پ ک ک و ی پ گ در سوریه و عراق، پژاک و حزب دموکرات کردستان (هر دو شاخه) در ایران همگی بیشتر زمانی که قدرت خود را برای حفظ درگیری از دست می دهند، به طرز وحشتناکی از کودکان سوء استفاده می کنند در حالی که برخی از کودکان به عنوان کوله بر، باربر، نگهبان یا نظافتچی خدمت می کنند، برخی دیگر اسلحه حمل می کنند و با در دست گرفتن آن به هم سن و سالان خود و یا افرادی چه بسا سالها بزرگتر از خود اعمال قدرت کرده و به طور یکسان علیه آنان مرتکب جنایت می شوند.
حتی آلمان نازی در ماه های پایانی جنگ، زمانی که آلمان در حال تسخیر و ویران شدن بود؛ هیتلر از ارتش جوانان ۱۵ساله را وارد میدان نبرد کرد بنابراین، استفاده اجباری این دست از گروهها از سربازان کودک نشان دهنده از دست دادن و ریزش جدی نیروی انسانی است که برای این گروهها خطری بسیار مهلک برای از دست دادن موقیت خود خواهد بود و این امر ایجاب میکند تا آنان دست به ربودن کودکان ویا جذب آنان با وعده های گوناگون زده و بهره کشی لازم را از این کودکان انجام دهند.
- هدف قرار دادن کودکان سرباز توسط یک نیروی مسلح مشروع، سؤالات اخلاقی و حقوقی را ایجاد می کند
برخی معتقدند که هدف قرار دادن آگاهانه کودکان سرباز، در مقابل جنگجویان و یا تروریست های بزرگسال، از نظر اخلاقی اشتباه است اگر از وکلا بپرسید که آیا یک رزمنده زیر ۱۵ سال هدف نظامی مشروع است، مطمعناً با پاسخی منفی روبه رو خواهی شد، با این وجود، قانون چنین امتیازی را برای کودکانی که مستقیماً در درگیری شرکت می کنند، در نظر نمی گیرد.
چه کسی باید پاسخگو باشد؟
به منظور پاسخگویی مؤثر به مشکل کودکان سرباز، جامعه بین المللی نیاز به ایجاد یک مکانیسم سیاسی و قانونی دارد.
در بعد سیاسی، باید این گروهها و احزاب با ایجاد فشار مکانیسم ها بر آنان جلوی هر گونه تبلیغاتی که بتواند رفتار آنان را به عنوان قهرمان سازی از این کودکان است را گرفت و فعالیتها و دستیابی آنان به خردسالان را به حداقل رساند، و همچینی از جنبه حقوقی، دولت ها باید با اولویت قرار دادن کسانی که آنها را به خدمت می گیرند در سیستم های حقوقی داخلی خود پاسخگو باشند.
تصویر غالبی که در رسانه های خارجی از این گروه ایجاد وجود دارد این است که این گروهها و احزاب به عنوان “یک گروه انقلابی هستند و برای دموکراسی مبارزه میکنند”
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که رسانه ها با پوشش عامدانه از برخی فعالیتهای این گروهها باعث شده اند که چهره آنان تطهیر داده شده و از آنان به عنوان وسیله ای برای گذار از دیکتاتوری به دموکراسی یاد شده و در واقع “نیروهای امنیتی قانونی” هستند که کمک زیادی به جلوگیری از رواج هر چه بیشتر دیکتاوری بوده اند.
واقعیت این است که این گروهها مدتهاست که انگیزه تحقق رویاهای جداییطلبانهاش در داخل ترکیه ، سوریه و ایران را دارند و به همین منظور، حتی کودکان را مجبور میکند به صفوف آن بپیوندند و در صورت عدم تمایل آنها را ربوده، و با استفاده از انواع تهدیدات مجبور به اجرای خواسته خود می کنند؛ بنابراین به طور خلاصه، دولتها و رسانهها باید در به تصویر کشیدن چهره واقعی این گروهها و احزاب که از سربازان کودک به عنوان سپر در حملات تروریستی خود، ابزاری برای حفظ کنترل بر بخش خاصی از جامعه و ابزاری غیرانسانی استفاده میکند، محتاطتر باشند.
جنگ به صورت رباتیک برای کشتن برنامه ریزی شده استبا این حال، تصویر فعلی این گروه ها و احزاب در رسانههای بینالمللی هنوز با ارائه تصویری دقیق از انگیزههای وحشیانه، غیرانسانی و غیراخلاقی آنان فاصله ای بسیار دارد.
اقدامات قانونی
کشورها باید تمام اقدامات لازم را انجام دهند تا اطمینان حاصل شود که این گروهها و احزاب بدون مجازات نمی ماند و همچنین مانع از ارائه هر نوع ماده ای به چنین گروه هایی که دائماً مرتکب جنایات جنگی می شوند، توسط مؤسسات آنها صورت می گیرد.
- کمک به یک گروه مسلح که قوانین بینالمللی را نقض میکند نیز مستلزم مسئولیت دولتهای حمایت کننده است
مسئولیت کمک و مشارکت دولتها در کوچکترین نمونه حمایت از اقدامات نادرست بین المللی گروه های مسلح سرچشمه می گیرد؛ در حالی که این گروهها و احزاب سیاسی به عنوان یک سازمان تروریستی و نه به عنوان یک گروه مسلح توسط کشورهای منطقه به رسمیت شناخته می شوند، با این وجود، این مانعی برای این کشوها برای ادعای مسئولیت کشورهایی که از گروهها و احزاب سیاسی در ارتکاب جنایات جنگی آن حمایت می کنند، ایجاد نمی کند.
تحت این چارچوب، یک کشور کمک کننده ممکن است قوانین بین المللی را نیز نقض کند، بنابراین باید فوراً حمایت از این گروهها و احزاب سیاسی را متوقف کند.
امروزه ۱۶۳ کشور از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل دارای قوانینی هستند که تعقیب جنایات جنگی را تحت صلاحیت جهانی مجاز میدانند.
همچنین در همین راستا برخی از ایالت ها قوانین خاصی برای استخدام کودکان در جنگ دارند به عنوان مثال، قانون پاسخگویی سربازان کودک ایالات متحده در سال ۲۰۰۸، استخدام آگاهانه یا استفاده از سربازان زیر ۱۵ سال را جرم فدرال میداند و به ایالات متحده اجازه میدهد که هر فردی را در این زمینه تحت پیگرد قانونی قرار دهد، حتی اگر این کودکان استخدام شده یا مورد استفاده قرار گرفته باشند. بنابراین، بر اساس این قانون، دولت ایالات متحده موظف است فرماندهان گروهها و احزاب سیاسی را در صورت و زمانی که در خاک ایالات متحده ظاهر شوند تحت پیگرد قانونی قرار دهد، علاوه بر این، این قانون کمک نظامی آمریکا به گروهها و احزاب سیاسی را به دلیل استخدام و استفاده از کودکان سرباز ممنوع می کند.
متأسفانه علیرغم اجرای این قانون، نه تنها دولت آمریکا هرگز چنین اقداماتی را علیه این گروهها و احزاب سیاسی اعمال نکرده، حتی برخلاف تمام تعهدات خود در این قانون، با این گروه ها و احزاب همکاری نظامی هم داشته است.
این اقدامات قانونی با هدف پایان دادن به همه اشکال حمایت از چنین گروه هایی با شناسایی مسئولیت کشورهای کمک کننده و همچنین با محاکمه کسانی که مسئول ثبت نام و استخدام کودکان برای اقدامات تروریستی هستند، انجام می شود.
با وجود همه این تفاسیر بی ثباتی رشد اقتصادی از سویی و از سویی دیگر عدم مدیریت صحیح در لایه های تصمیم گیری کلان برای برقراری عدالت اجتماعی و توسعه همگون در کشور ایران و کشورهای همسیه اش که از اقلیتها، قومیتها و نژادهای گوناگون تشکیل شده باعث شده است که نابرابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به وجود بیاید و همین امر مسسب ایجاد یک چرخه معیوب شده که منجر به فقر روز افزون شده است.
اغلب و در بسیاری از موارد فقرا به حاشیه رانده می شوند و صدای آنها شنیده نمی شود در حالی که آنان بیش از هر گروه دیگری به خدمات عمومی اولیه نیازمندند.
وقتی شهروندان فقیر در اصلاحات ارائه خدمات مشارکت داشته باشند، این خدمات برای آنان بهتر کار می کنند
بیثباتی سیاسی، حکمرانی ضعیف و فساد پدیدهای است که بر فقر نه تنها در ایران بلکه در جهان امروز تأثیر میگذارد.
اثرات فقر بر جامعه
چرخه معیوب فقر به این معنی است که موانع و مشکلات مادام العمر از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود ، بیکاری و درآمد پایین محیطی را ایجاد می کند که کودکان قادر به حضور در مدرسه نیستند و این بچه ها اغلب باید برای تأمین درآمد خانواده خود کار کنند و همین امر سبب بروز پدیده ای به نام کودکان کار در سایه فقر اجتماعی می شود چالشی شگرف که هم اکنون اکثر استانهای کشور با آن دست و پنجه نرم می کنند.
در نهایت باید گفت، فقر عامل اصلی تنشهای اجتماعی است و به دلیل نابرابری درآمد، یک ملت را تهدید میکند.
این زمانی اتفاق میافتد که ثروت یک کشور بین شهروندانش توزیع ضعیفی داشته باشد – زمانی که یک اقلیت کوچک اکثریت پول و قدرت را در اختیار دارند و سهم عده ای دیگر تنها ناتوانی در برآوردن نیازهای روز مره است.
کشورهای ثروتمند یا توسعه یافته به دلیل حضور طبقه متوسط، ثبات را حفظ می کنند، با این حال، حتی کشورهای غربی نیز با وضعیت بحران های اقتصادیی که در دو دهه اخیر رخ داده است به تدریج در حال از دست دادن طبقه متوسط خود هستند و در نتیجه تعداد شورش ها، درگیری ها، اغتشاشات و بی ثباتی های سیاسی و اجتماعی در جوامع مختلف و همچنین در ایران رو به افزایش است.
برای جامعه، فقر عامل بسیار خطرناکی است که می تواند کل کشور را بی ثبات کند بهار عربی نمونه خوبی از چگونگی شروع شورش ها به دلیل فرصت های شغلی کم و سطح بالای فقر است.
فقر و تاثیرات آن بر زندگی کودکان
کودکان کسانی هستند که کمترین حق انتخاب و توانایی را برای تغییر شرایط خود دارند بر اساس آماری که سازمان یونیسف همه ساله از وضعت کودکان منتشر می کند تعداد کودکان آسیب دیده از فقر از دهه ۱۹۶۰ افزایش یافته است و امروزه حدود ۳۵۶ میلیون کودک در فقر شدید زندگی می کنند.
بر اساس گزارشات بونیسف در سراسر جهان، کودکانی که در شرایط فقر به دنیا می آیند دو برابر بیشتر از همسالان ثروتمند خود در معرض مرگ در دوران کودکی هستند این امر حتی در ثروتمندترین کشورهای جهان نیز رخ می دهد.
این گزارش همچنین نشان میدهد که از هر هفت کودک یک کودک هنوز در فقر زندگی می کند و امروزه از هر چهار کودک در اتحادیه اروپا یک کودک در معرض خطر فقر قرار دارد.
مهم نیست که کودکان درکجایاین جهان هستی هستند، کودکانی که فقیر بزرگ می شوند از استانداردهای زندگی ضعیف رنج می برند، مهارت های کمتری برای نیروی کار ایجاد می کنند و در بزرگسالی دستمزد کمتری دریافت می کنند.
آثار فقر و خشونت
آمارهای رسمی (از جمله دادههای آماری منتشر شده توسط سازمان تامین اجتماعی) نشان میدهد که دستکم حدود ۳۰ درصد از مردم ایران زیر «خط فقر مطلق» زندگی میکنند.
خط فقر مطلق مطابق تعاریف جهانی، معادل ماهانه ۵۷ دلار (۱٫۹ دلار در هر روز ضرب در ۳۰ روز) است. با دلار ۳۰ هزار تومانی، یعنی هر نفر ایرانی با درآمد کمتر از ماهانه یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان، زیر خط فقری معادل خط فقر در قاره آفریقا زندگی میکند.
بر اساس آمارهای صندوق بینالمللی پول، نرخ تورم ایران در سال جاری میلادی نیز ۴۰ درصد خواهد بود که بالاترین رقم در جهان بعد از کشورهای ونزوئلا، سودان، زیمبابوه، ترکیه و آرژانتین است.
فقر با ایجاد یک وضعیت بدبختی و ناامیدی که مردم را به پیوستن به سازمان های تروریستی سوق می دهد، به خشونت ،رادیکالیسم و تروریسم دامن می زند.
واقعیت این است که تأثیرات فقر بر تروریسم آنطور که ما اغلب متصور هستیم ساده نیست.
مطالعات نشان میدهد کشورهایی با دولتهای ضعیف، نهادهای شکننده و حقوق مدنی محدود، محیط مناسبی برای پرورش فعالیتهای تروریستی هستند و اغلب کودک سربازان از همین کشورها هستند.
برای کودکان سرباز، موقعیت های اقتصادی مالی شخصی یا خانوادگی به عنوان دلیلی محکم برای پیوستن به گروههای تروریستی در رتبه بالایی قراردارد وقتی رفاه اجتماعی ، عدم محیط مناسب آموزشی و بهداشتی و … به حدی برسد که امید و میل به آینده به حداقل برسد مقاومت در برابر وعدههای فریبنده تروریستها بسیار دشوار است.
بیاید برای درک بیشتر این موضوع به بررسی زندگی چند کودک سرباز بپردازیم کودکانی که اگر چه به خانواده های آنان گفته شده است که کودکان و نوجوانانشان در جنگ کشته شده اند اما آنان همچنان چشم به راه آمدن فرزندانشان مانده اند.
داستان نوجوانانی که به هردلیلی به عضویت گروههای جداییطلب در می آیند، هنگامی دردناکتر می شود که پای صحبت های خانواده هایشان می نشینی و از رنجی که در فراق فرزندانشان بر آن ها رفته است میشنوید.
“حسین رحمتی” اولین نمونه یک کودک سرباز است که اهل روستای تنگیسر از توابع سنندج در سن ۱۶ سالگی با وعدههای یکی از بستگانشان به عضویت پژاک در می آید.
حسین ۱۶ ساله توسط از اعضای مخفی وابسته به پژاک که از بستگان اوهم بود، نه تنها خودش بلکه چندین جوان کم سن و سال را در ازای دریافت پول از پژاک به انحاء مختلف فریب داده و به آنها تحویل می دهد.
مجاورت روستای تنگیسر با جداره مرزی و تردد اعضای پژاک پای حسین را به مخفیگاه های پژاک باز می کند و در نهایت با اوده های پوچ به یکباره از خانه می رود و بعد از قریب به ۱۵ سال تنها یک خبر از او میرسد و آن هم بر مرگ او در درگیری های کوهستانهای مرزی ایران است
از سال۱۳۸۷ تا همین شش ماه گذشته خانواده حسین به هر دری می زنند تا ازاو خبری بدست آورند اما به نتیجه ای نمی رسند.
برادران و خواهران حسین هنوز هم مرگ برادرشان را باور ندارند و می گویند تا جنازه ای از حسین نبینند هرگز مرگ او را نخواهند پذیرفت.
در داستان مشابه ای دیگر پدر یک کودک سرباز به نام “چیا یوسفی” از چگونگی ماجرای مرگ فرزندش به عنوان کودک سرباز میگوید:
از طریق تلویزیون متوجه شدیم چیا همراه با ۷ نفر دیگر که اهل ترکیه بودند در یکی از شهرهای ترک نشین کشته شده است من هم همراه با همسرم به ترکیه رفتیم.
جنازه پنج نفر از آنها به خانواده هایشان تحویل داده شده بود سه نفر باقی مانده بودند که عکس آن ها را هم دیده بودیم و شناختیم، همه جنازه ها هم یک گلوله خلاصی به آنها اصابت کرده بود.
آخرین جنازه هم که به عنوان پسرم به ما معرفی کردند تمام صورتش سیاه و کبود شده بود و اصلا قابل شناسایی نبود، البته پسرم چندین نشانه بر روی بدنش داشت اما هر چقدر که جنازه نگاه میکردیم هیچ کدام از آن نشانه ها را ندیدیم.
به هر حال ما نگفتیم این پسر ما نیست و بیرون آمدیم؛ بعد از مدتی که از آن مرکز بیرون آمدیم و با همسرم صحبت میکردیم خیلی برای آن جنازه که هیچ کس او را قبول نکرده بود ناراحت بودیم و شاید میتوان گفت یک حس انسان دوستانه به ما دست داد که آن جنازه را دفن کنیم، هر چند که میدانستیم پسر ما نیست.
دوباره به داخل رفتیم و قبول کردیم که جنازه را تحویل بگیریم، بعد از صورتجلسه و امضا و غیره جنازه را دفن کردیم.
قبل از دفن کردن من مقداری از موهای جنازه را جدا کردم و با خودم به ایران آوردم که آن را برای آزمایش DNA تحویل دهیم. متاسفانه به ما گفتند که جسد در معرض مواد شیمیایی قرار گرفته و قابل تشخیص نیست برای همین سعی کردم دوباره به محل دفن در برگردم تا بتوانیم قطعه دیگری از بدن را برداریم و برای آزمایش ارائه دهیم.
نزدیک به یک هفته در آنجا ماندیم ولی نتوانستیم کاری انجام دهیم به ناچار به ایران برگشتیم.
الان ما هم امیدواریم که پسرم زنده باشد.
او در بخشی دیگر از صحبتهایش به هوش و ذکاوت ” چیا ” در تحصیلات و موسیقی اشاره میکند و می افزاید:
زمانی که چیا در مدرسه تحصیل می کرد و سن آنچنانی هم نداشت برایش ساز (تار) گران قیمتی خریداری کردم چون دوست داشتم پسرم برای خودش کسی باشد، البته واقعا هم استعداد داشت و هر روز از نظر هنری پیشرفت می کرد؛ در نهایت پسرم در دانشگاه با رتبه بسیار خوبی قبول شد اما اجازه ثبت نام به او ندادند زیرا چند ماهی از سربازی غیبت داشت.
احساس می کنم یکی از عواملی که پسرم را از ما گرفت همین قضیه بود، چون اگر به دانشگاه رفته بود فکر نمیکنم اصلا به این جریانات توجه میکرد.
چیا می دانست من با چه سختی فرزندانم را بزرگ کرده بودم و برای همین بسیار ناراحت و افسرده شده بود از اینکه نتوانسته بود وارد دانشگاه شود.
روایت زندگی کودک سرباز بعدی هم تکرار زندگی چیا یوسفی است.
پوریا قادری تنها پسر خانواده بود و آنقدر به تحصیل علاقهمند بود که وارد دانشگاه شد اما متاسفانه با فریب یکی از دوستانش خانه را ترک کرد.
خانواده پوریا نزدیک به هفت سال است که هیچ خبری از پسرشان ندارند، خانواده او را گروهی پژا ک بیشتر از هر خانوادهای که به دنبال فرزندشان رفتهاند می شناسند؛ از ۷ سال پیش هر سال یکی دو مرتبه به آنجا میروند تا خبری از پسرشان بگیرند، اما هر بار دست الی از مقر این گروه بر میگردند.
آخرین بار همین زمستان گذشته بود که برای چندمین بار به مقر آنها رفتند ولی باز هم خبری از او نبود.
کودک بعدی متعلق است به میثم محمدزاده
او دانش دانشآموز بود، حتی تلفن همراه هم نداشت و تا به الان خانوادهاش نمیدانند چطور شد که خانه را ترک کرد!
میثم هیچوقت مشکلی با خانواده نداشت، پدرش تا جایی که میشد همه چیز را برای فرزندانش مهیا میکرد، اما همچنان نمیداند چه شد که میثم خانه و خانواده را ترک کرد.
بعد از مفقود شدن میثم همه جا را به دنبال او گشتند. به کلانتری ها، بیمارستان ها و مراکز دیگر سر زدند اما اثری از او نبود. حتی عکسش را در روزنامهها چاپ کردند که بتوانند او را پیدا کنند اما باز هم خبری نشد.
این خانواده پس از گفتگو با کارشناسان دیدبان حقوق بشر کردستان ایران میفهمند که فرزندشان به عنوان کودک سرباز در مقر گروه پژاک گرفتار شده است
پدر میثم در این رابطه اظهار داشت: واقعا شوکه ام، نمیدانم چه بگویم، پسر من ابدا چیزی در رابطه با هیچ حزبی نمی دانست ، اوضاع مالی مناسبی هم ندارم که بتوانم به دنبالش بروم.
تنها میتوانم از سازمانها و ادراتی که میتوانند خبری از پسرم پیدا کنند تقاضا کنم کوچکترین خبری از او دارند به ما بدهند.
و آخرین داستان هم زندگی بابک رحمتی را به تصویر میکشد
اعضای خانواده بابک و خود او همگی کارگر بودند کارگرانی که تنها میتوانستند با کار روز مزد زندگی خود را بگذرانند
بابک مدتها مشغول گچکاری بود، ولی به یکباره ناپدید شد؛ خانواده اش می گویند، تا جایی که در توان داشتند به دنبال او گشتند اما هیچ ردی از او پیدا نکرده اند، بیشتر از این هم توان مالی زیادی نداشتند که بتوانند در شهرهای دیگر به دنبال او بگردند.
البته این نکته را هم باید اضافه کرد تنها کودک سرباز بودن به پسران در این گروهها ختم نمی شود و در بسیاری از موارد دختران هم از گزند این گروهها در امان نبوده اند و نمونه های بسیاری همچون ستاره زادهش و سهیلا که تنها ۱۶ سال داشتند ه هستند که خانواده های آنان چشم به راه خبری از فرزندانشان هستند.
رابطه فقر و خشونت یکی از شاخصه های این روایت ها بود که در بالا آمد، مناطق غربی کشور ایرن از لحاظ اقتصادی یکی از توسعه نیافته ترین مناطق ایران است، این واقعیت را از زندگی مردم این منطقه و از همه چشمگیر تر در میزان بیکاری می توان مشاهده کرد.
بیکاری در استان های کردنشین غرب ایران روز به روز بیشتر می شود، اگرچه مرکز آمار ایران از ارائه آمار دقیق در این مورد خودداری می کند، اما سیمای زندگی در این استان ها نشان می دهد که این رقم می تواند حتی بالای ۵۰ درصد نیز باشد.
اگرچه رشد سرسام آور بیکاری در ایران یک مسئله سراسری است، اما در این زمینه مناطق کرد نشین ویژگی خود را داراست و بیشترین سهم این معضل بزرگ اجتماعی را بر دوش دارد.
علت این ویژگی را باید در عقب ماندگی های اقتصاد جامعه کردستان و تبعیض ساست گذاری ها در قبل و بد از انقلاب جستجو کرد.
اقتصاد بی رونق، مراکز کار تعطیل و نیمه تعطیل، کشاورزی عقب مانده، مراکز توریستی رها شده، فقر و تنگدستی، خدمات اجتماعی نازل، بیکاری وسیع و نرخ پایین توسعه آموزشی و بهداشتی عمده مشکلات این مناطق است که تاثیر عمیقی بر دیدگاه این مردم به حکومت مرکزی داشته و دارد.
با نگاهی به زندگی افراد یاد شده می توان دریافت که این کودک سربازان اگر دید مثبتی نسبت به آینده خود داشتند، شاید دست به چنین اقدامات متهورانه ای نمی زدند.
عدم توسعه عادلانه اعم از توسعه قتصادی، اجتماعی ؛آموزشی و بهداشتی در مناطقی که این کودک سربازان ازآنجا برای داشتن زندگی بهتر ترک کردند زمینه ساز این شده است که با این زنگ خطر مواجه باشیم که این کودکان نمی توانند آخرین کودکانی باشند که اینچنین سرنوشتی در انتظار آنان است و باید برنامه ای جدی برای پیشگیری از این معظل هولناک داشت.