به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، گروه مسلح و تروریستی پژاک به عنوان شاخه ایرانی پ.ک.ک، برای تامین نیروی انسانی مورد نیاز خود ضمن تاکید بر اعضای زیر سن قانونی، از این افراد را از روستاهای مرزی و محروم ایران در مناطق کردنشین جذب میکند. پژاک به این افراد، وعده کار و تحصیل و امکانات بهتر میدهد و آنها را از خانواده جدا و به قندیل منتقل میکند. در نهایت نیز این افراد در جنگ با ترکیه کشته میشوند؛ اما نه از جنازه آنها خبری است و نه خانواده دقیقاً از سرنوشت فرزند خود خبر دارند.
مجید دلایی میلان نیز قربانی سیاست کودکسربازی و ناپدیدشدگی اجباری در پژاک شده است. پدر مجید، اباشاکر نام دارد و اهل ماکو است. او به خبرنگار دیدبان گفت که مجید در سن ۱۷ سالگی، توسط پسر همسایه در روستا فریب خورده و به پ.ک.ک/ پژاک پیوست. اما پنج سال بعد در نبرد چهل ساله و بیحاصل پ.ک.ک با ترکیه در منطقه دیاربکر ترکیه در درگیری با نیروهای نظامی این کشور کشته شده است. پدر مجید نیز این سوال را مطرح کرد: «چرا پسر من باید در جنگ پ.ک.ک با ترکیه در خاک ترکیه کشته شود؟ جنگ ترکیه با پ.ک.ک، چه ارتباطی به کردهای ماکو دارد»؟
ابهام در سرنوشت احمد دلایی میلان، کودکسربازِ ربوده شده توسط پژاک
پدر مجید تاکید کرد که فرزندش در هنگام عضویت، ۱۷ سال داشته است. بدین ترتیب، او زیر سن قانونی بوده و طبق کنوانسیونهای بینالمللی، پژاک و پ.ک.ک، با استفاده از وی، مرتکب تخلف و جرم شدهاند.
اباشاکر دلایی به گفت: «مجید تا پنجم ابتدایی درس خواند و بعد از آندر کنار من کار کرد و ترک تحصل نمود. من و او مشغول به دامداری بودیم. در روستای مرزی و محروم ما، تکر تحصیل بسیار شایع است. اما اکنون بعد از رفتن مجید، تنها دخترم به امورات خانه میرسد و من و مادرش نیز از کار افتاده هستیم.
آقای اباشاکر هم که متاسفانه فلج شده و دیگر قادر به فعالیت فیزیکی نیست، در مورد نحوه عضویت مجید در پژاک افزود: «مجید را پسر یکی از همسایهها در روستا فریب داد. مجید و او با هم به پژاک رفتند. اما مجید طبق ادعای پژاک کشته شد؛ ولی از پسر همسایه خبری نیست. همان روز که مجید دیگر به خانه نیامد، همسایه ما به من گفت که پسرش با مجید به پ.ک.ک محلق شدهاند. ما ابتدا باور نکردیم. البته کاری هم نمیتوانستیم بکنیم. پلیس در اینجا حضور ندارد تا به آنها گزارش بدهیم. شب که مجید به خانه بازنگشت، من و آن مرد همسایه، به ارتفاعات رفتیم. یک نفر از رابطان پ.ک.ک را دیدم. از او خواستم مجید را رها کنند تا با من به خانه بازگردد. اما وی همکاری نکرد و حتی از قول اعضای ارشد پ.ک.ک تهدید کرد که دیگر پیگیر مجید نباشیم. از آن شب تا ۵ سال بعد، مجید رفت و دیگر بازنگشت. فقط یک خبر داریم: «به نقل از پژاک به ما گفتند مجید کشته شده است! همین! نه جنازهای، نه قبری و نه مراسمی!». این خبر را هم به ما ندادند! فقط در رسانههای خودشان منتشر کردند».
پدر مجید در مورد وضعیت روحی خانواده خود تاکید کرد که هشت سال از رفتن مجید میگذرد، من از کار افتاده هستم، مادرش هنوز هم چشم به راه اوست. خواهر مجید نیز تنها نیروی کار در این خانه شده و فرسوده شده است.
گفتنی است تروریستهای پژاک در زمان کشته شدن مجید باز هم به دروغ متوسل شده و اعلام کردند که وی کولبری بوده که بر اثر شلیک نیروهای مرزبانی جمهوری اسلامی کشته شده است تا مسئولیت کیفری خود را منکر شوند.