دیدبان حقوق بشر کردستان ایران که در سال 1399 بر ربایش، فریب و به کشتن دادن نوجوانان و کودکان کُرد توسط گروههای مسلح و تروریست، متمرکز شده بود، اطلاعات و مدارک مختلفی از ربایش و انتقال نوجوانان ایرانی منتشر کرده است. گروههای مسلح کُرد علیرغم اختلافات سیاسی و جنگهای متعدد، در ربودن کودکان اشتراک نظر دارند. بخش عمده این کودکان به عنوان سرباز به کارگیری و در نهایت در میدان جنگ کشته میشوند. استفاده از کودکان برای قاچاق، اخاذی و اقدامات تروریستی، وجه مشخه گروههای تروریستی کُرد است.
ابراهیم دلایی منان از اهالی شوط، فرزندش را به دلیل همین سیاستهای کثیف گروه تروریستی پژاک از دست داده و از سال 1395 خبری از احمد- فرزندش که در زمان ربایش توسط پژاک 15 ساله بوده- خبری ندارد. وی در گفتگو با دیدبان حقوق بر کردستان ایران تاکید کرد که «پسرش به اختیار و با اگاهی وارد این گروه تروریستی نشده و هیچ آشنایی با این گروههای تروریستی نداشته است». روایت دردناک این پدر از سالهای فراق فرزندش و رنج وارده به خانواده، نشان میدهد پژاک هیچ اهمیتی به احساس و خانواده نمیدهد. عدم آشنایی احمد با تروریستهای پژاک، نشان میدهد که تروریستها سوژههای خود را بیشتر از میان نوجوانان و جوانان بیاطلاع جذب میکنند و درواقع میتوان عضویت در پژاک و پ.ک.ک را درواقع نوعی آدمربایی دانست. ضمنا بسیاری از این نوجوانان، مستقیم و راساً توسط عوامل پژاک برای اخاذی، ربوده میشوند.
آقای ابراهیم دلایی منان سه فرزند دارد. احمد پسر بزرگ وی، ۱۵ ساله بود که خرداد ۹۵ در حالی که در مغازه یک کاشیکاری شاگردی میکرد، به یکباره گم شده و دیگر به خانه بازنگشته است! طبق روایت آقای دلایی میلان، احمد قطعا فریب پژاک را خورده است. وی به ما گفت: «زمانی که موعد تعویض کارتهای ملی بود، من هم به خانه رفتم تا کارت ملی اعضای خانواده را برای تعویض به پست تحویل دهم. وقتی کشوی مدارک را بررسی کردم، متوجه شدم شناسنامه احمد نیست. ابتدا فکر کردیم شاید شناسنامه در اختیار احمد باشد یا گم شده باشد. اما مادرش نگران شد. زیرا احمد قبلا گفته بود که قصد دارد برای کار به تهران برود. ما مخالفت کردیم، چون او سن کمی داشت و در تهران، اذیت میشد. بلافاصله تلفنی با احمد تماس گرفتم. او مدعی شد در مغازه است و از مفقود شدن شناسنامه ابراز بیاطلاعی کرد. من سخن وی را پذیرفتم و برای تعویض کارتهای ملی رفتم. پس از بازگشت، با توجه به نگرانی مادرش، به مغازه کاشیکاری رفتیم و اما در نهایت تعجب، رئیس احمد به ما گفت او امروز خیلی زود از مغازه خارج شد. من بسیار نگران و عصبانی بودم. صاحب مغازه گفت که چند ساعت پیش دو نفر، به مغازه مراجعه کردند و گفتند قصد داریم با احمد برویم تهران کار کنیم. من به سرعت به دادگاه مراجعه کردم. احتمال میدادم اتفاق تلخی رخ داده باشد. دادستان هم حکم داد که پلیس فرزندم را از طریق ردیابی گوشی پیدا کند. فردای آن روز پلیس به منزل ما آمد و ضمن تایید مفقود شدن احمد، به ما گفت که احمد به پژاک پیوسته است. آنها گفتند احمد با تعداد 8 نفر از سایر نوجوانان، از کشور به صورت قاچاقی خارج شدهاند. پلیس تاکید کرد ما برای بازگشت احمد تلاش خواهد کرد؛ اما 4 سال است خبری از وی نیست».
آقای دلایی میلان در مورد پیگیریها برای بازگشت احمد افزود: «خانواده من نابود شده است. همان زمان با انکه از نظر روحی، همه ما بیمار شده بودیم، میخواستم کاری کنم تا بعدا شرمنده وجدان خودم نباشم. به ذهنم رسید که تماسهای تلفن پسرم را بررسی کنم تا متوجه ارتباطات وی بشوم. سیمکارتی که در اختیار احمد بود، به نام برادرم سلیمان بود که در تهران کار میکند. به برادرم زنگ زدم و خواستم پرینت تماسهای تلفن احمد را در اختیارم بگذارد. قاضی نیز با همکاری پلیس در حال کار بر روی تلفن احمد بود. از طریق پرینت تماسهای احمد، دو شماره را بهدست آوردم. یکی از آن شمارهها تلگرام داشت و از طریق آن تلگرام، هویت و عکس صاحب شماره را مشخص شد. عکس و اکانت تلگرام متعلق به یک پسر حدوداً ۲۰ ساله بود که فهمیدیم مهدی نام دارد. خواهر مهدی در همسایگی ما زندگی میکرد و ما هم متوجه شدیم که آن پسر به خانه خواهرش رفت و آمد دارد که این امر را به آگاهی خبر دادیم و آنها هم سریع او را دستگیر کردند. و ما هم از آن پسر شکایت کردیم. اما بیش از 4 سال است که شکایت ما نتیجه نداشته، یعنی خبری از احمد نیست».
من از مسئولان واقعا ناراحت هستم و گِله دارم. چگونه تعداد زیادی نوجوان به طور قاچاقی از مرز خارج میشوند؟ چگونه نیروهای پژاک در شهرها و روستاها، آزادانه در حال عضوگیری هستند؟ ما چه گناهی کردیم که کُرد و ساکن نقاط مرزی هستیم؟ چرا کسی در این کشور به داد من رسیدگی نمیکند؟ فرزندم را 4 سال است که ربودهاند. نه جنازهای، نه تماسی و نه عکسی! من واقعاً نمیدانم فرزندم الان کجاست؟ از شما میخواهم صدای من را به همه جا برسانید تا شاید او بازگردد. واقعا خسته شدیم و نمیدانیم دیگر باید چه کنیم.
گفتنی است ناپدیدشدگی اجباری سرنوشت بسیاری از جوانان و نوجوانان کرد است که توسط گروههای مسلحی مانند پژاک و حزب دموکرات کردستان، ربوده میشوند. در این میان، دولت ایران وظیفه دارد از مجاری دیپلماتیک و سیاسی، سرنوشت این افراد را پیگیری کند.