همجوار با مرگ؛ از مدرسه تا میدان جنگ/ ادامه ربایش و فریب نوجوانان کُرد توسط حزب دموکرات کردستان

مناطق مرزی غرب ایران از لحاظ منابع آبی و پوشش‌های گیاهی در زمره غنی‌ترین مناطق کشور هستند. نه تنها این بسترهای طبیعی همواره دارای فرصت‌های مطلوبی برای بهره‌برداری از منافع حاصل از کشاورزی، دامپروری و صنایع وابسته به آن بوده است، بلکه زیبایی منحصر به فرد این بخش از ایران یکی از فرصت‌های کم‌نظیر جذب گردشگر و درآمدزایی‌های حاصل از آن است. فرهنگ غنی و اصیل مردمان این مناطق نیز یکی از مولفه‌های جذاب آن برای جلب توجه گردشگران، سرمایه‌گذاران و حتی کسانی است که به دلایل متعدد علاقه‌مند به اسکان فصلی و یا حتی دائم در سرزمین‌های خوش آب و هوای ایران هستند.

مردمان عموماً کُردزبان غرب‌نشین ایران که بخش لاینفکی از تاریخ کهن این سرزمین بوده و هستند در بزنگاه‌های مختلف تاریخ ایران نقش‌آفرینی کرده‌اند. نقش فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و از همه مهمتر دلیری این مردم در دفاع از سرزمین مادری باعث شده که به تعبیری زیبا کُردهای ایران را ایرانی‌ترین قوم در میان اقوام ایرانی بدانیم.

بعد از انقلاب 57 نیز نقش مردم کُرد در حفظ تمامیت ارضی کشور، موثر و مثال زدنی بوده است. این در حالی است که مخاطرات موجود در مناطق مرزی غرب کشور خصوصاً بعد از انقلاب، به لحاظ تعدد و تنوع نیز منحصر به فرد است. اما با این وجود همواره عنصر اصلی دفاع و حفظ امنیت ایران در برابر تجاوزات و غائله‌های غرب کشور، غیرت و شجاعت همین مردم کُرد بوده است.

با این حال مناطق غربی کشور به ویژه کردستان به دلایل متنوع سیاسی و جغرافیایی همواره مستعد تنش بوده‌اند. یکی از جدی‌ترین مصادیق دشمنی‌ها و توطئه‌ها در جغرافیای غرب کشور، مسئله تحریکات قومی ‌و ادعای جدایی‌طلبی است. مزاحمت‌ها در این مناطق در ابتدای انقلاب توسط گروه‌های جدایی‌طلب و مدعی قوم کُرد به اشکالی از قبیل غائله‌های مرزی، همکاری با صدام در جنگ، ترور و تجاوز سرزمینی ظهور و بروز داشت. هرچند امروز در ثبات سیاسی و امنیتیِ نسبی این قبیل مزاحمت‌ها به اشکالی ضعیف‌تر درآمده، اما همچنان تداوم دارد و متأسفانه هزینه‌ها و آسیب‌های مستقیم آن همچنان متوجه مرزنشینان غرب کشور است. برای بررسی برخی از این مصادیق به سراغ خانواده‌هایی رفته‌ایم که در نوع جدید این تهدیدات و مزاحمت‌ها مستقیماً آسیب دیده‌‌‌اند.

آقای محمد خلیفانی یکی از ساکنین کُرد مناطق غربی کشور است؛ او پدر مبین خلیفانی نوجوان 17 ساله‌ای است که مدتی قبل توسط یکی از گروه‌های مسلح ربایش شده است. هر چند در عرف اجتماعی ایران، مبین 17 ساله نوجوان نامیده می‌شود، اما در تعریف بین‌المللی یونیسف افراد زیر 18 سال کودک محسوب شده و از این رو در صحنه‌ مناقشات بین‌المللی معاف از جنگیدن بوده و حتی بر اساس قوانین حقوق بشری مشمول مصونیت‌های متعددی هستند.

‌همانطور که در گروه‌های تروریستی مانند حدک (حزب دموکرات کردستان) مصادیق بسیاری از رفتارهای  غیر اخلاقی به عنوان امری عادی و پرتکرار دیده می‌شود، اقدام به فریب کودک آقای خلیفانی نیز اقدامی‌ مرسوم است. درواقع گروه‌های تروریستی مدعی جنگ برای حقوق قوم کُرد در تنگنای عدم مشروعیت و ناتوانی حاصل از آن در جذب نیرو، به فریب کودکان روی آورده‌اند. تروریست‌ها به کودکان روستایی مرزنشین کُرد به چشم طعمه می‌نگرند و همین امر هم سبب شده در چندسال اخیر همه تمرکز خود را بر فریب و ربایش این کودکان و انتقال آنها به مقرهای گروه در کوه‌های کردستان عراق قرار دهند.

آقای خلیفانی متوجه شده است که پسرش مبین در چند مرحله ارتباط پنهانی با عوامل گروهک دموکرات از اعضای این گروه وعده کار، زندگی بهتر و ازدواج دریافت کرده و همین مسئله نیز سبب شده است تا تحت تأثیر فریب اعضای این گروهک حاضر به همراهی با آنها شود.

عوامل این گروه‌ها برای فریب کودکان آموزش دیده‌اند و در مراحل ارتباط‌گیری و فریب، سوژه‌های خود را قانع می‌کنند تا در ارتباط با پیوستن به گروه هیچ حرفی به خانواده‌های خود نزنند. همین مسئله نیز باعث می‌شود خانواده‌ها همواره بعد از ربایش فرزندانشان متوجه این اتفاق شده که البته دیگر کاری از آنها ساخته نیست.

کودکانی مانند مبین بعد از ورود به مقر تروریست‌ها در دل کوه تازه متوجه می‌شوند که قرار است زندگی در سخت‌ترین شرایط را تجربه کنند و نه تنها هیچ خبری از وعده‌های داده شده نیست، بلکه زندگی با سلاح و هر لحظه امکان درگیری در کوه‌ها به معنای همجواری با مرگ است. آقای خلیفانی به ما می‌گوید که رفت و آمدهای پنهان و دزدانه عوامل این گروه‌های تروریستی به داخل کشور امنیت مردمان مرزنشین را با چالش روبه رو کرده است. زیرا عوامل تروریست‌ها غیر از تهدید بالقوه‌ای که برای ربایش کودکان روستایی دارند، نان و خوراک و دیگر هزینه‌های خود را هم از مردمان این منطقه طلب می‌کنند. او می‌گوید برخی از این تروریست‌ها به واسطه سلاحی که در دست دارند، از مردم روستایی باج هم می‌گیرند.

آقای خلیفانی می‌گوید گروه‌هایی مانند دموکرات ادعا می‌کنند که قرار است مردمان کردستان را آزاد کنند و این منطقه را به استقلال برسانند! در حالی که هیچ گاه این موضوع مطالبه و خواسته مردمان کُرد این مناطق نبوده و نیست، اما آسایش از دست مزاحمت‌های تروریست‌ها قطعاً خواسته این مردم است. خانواده پورمحمدی نیز یکی دیگر از خانواده‌های کُرد مرزنشین است که کودکشان توسط تروریست‌های دموکرات ربوده شده و اکنون از سرنوشتش اطلاع ندارند.

«سونیا» فرزند خانواده پورمحمدی یک دختر 15 ساله است و طبیعتاً آسیب‌های وارد شده به او نیز بیشتر خواهد بود، این مسئله نیز باعث شده تا از زمان رفتن سونیا مادر وی دچار نارسایی قلبی شود و در بستر بیماری در انتظار فرزندش باشد.

خانواده سونیا از اهالی روستای سنگان هستند و پدر خانواده آقای رسول پورمحمدی نیز از خیرین منطقه بوده و فرد سرشناسی در شهرستان اشنویه محسوب می‌شود. او که از وضعیت مالی خوبی نیز برخوردار است در گفتگو با ما می‌گوید حاضر است همه دارایی‌اش را در راه بازپس‌گیری سونیا هزینه کند. او می‌گوید اولین روزهای بعد از مفقود شدن سونیا تصور می‌کرده که دخترش برای باج‌گیری گروگان گرفته شده است، اما وقتی از سوی حزب دموکرات برای دریافت پول با وی تماس گرفته می‌شود، او متوجه می‌گردد که سونیا توسط این گروه تروریستی ربوده شده است.

آقای پورمحمدی می‌گوید از یکسو حاضر نیست هیچ پولی به این تروریست‌ها پرداخت کند زیرا که می‌داند این پول علیه امنیت همشهریانش صرف می‌شود، اما از سوی دیگر نیز آرامش خودش و خانواده‌اش از دست رفته و آنها هر روز نگران این هستند که دختربچه‌شان در میان آن همه مرد مسلح و خشن چه سرنوشتی پیدا می‌کند. آقای پورمحمدی می‌گوید که سونیا در کلاس هشتم درس می‌خوانده و به آینده او امیدوار بوده است اما اکنون معلوم نیست که آیا می‌تواند دوباره دخترش را ملاقات کند و در آغوش بگیرد؟!

سونیا همچنین از بیماری صرع رنج می‌برد و به گفته پدرش شب‌ها می‌ترسد و باید در آغوش مادرش بخوابد، اما اکنون در کوه‌ها و در میان تروریست‌ها گرفتار شده است. تحقیقات در مورد ربایش سونیا نشان می‌دهد که او به همراه سه نفر از دوستانش که آنها نیز کودک هستند تحت تأثیر فریب عوامل گروه تروریستی دموکرات قرار گرفته است.

آقای رسول پورمحمدی معتقد است بعد از انقلاب امنیت در مناطق مرزی غرب کشور برقرار شده، اما این تروریست‌ها چندسالی است که با این رفتارها سعی در بر هم زدن امنیت مردمان کُرد دارند. او از دولت درخواست دارد تا هر چه سریعتر کودکش را نجات داده و به آغوش خانواده اش برگرداند.

یک پسر 16 ساله به نام «هِیمَن» نیز نمونه دیگری از ربایش‌های حزب دموکرات کردستان است. پدر هیمن، یاسین نام دارد و خیاط است. او در گفتگو با خبرنگار ما در جواب این سوال که چگونه از ربوده شدن پسرش مطلع شده است گفت که هر بار کودکی روستایی در این مناطق مفقود می‌شود، ما خودبه‌خود متوجه می‌شویم که گروه‌های تروریستی آن کودک را ربوده‌اند. او می‌گوید که گروه‌های تروریستی و جدایی‌طلب در آن سوی مرزها با ادعای اینکه قرار است کُردستان را آزاد کنند! فعالیت کرده و اکنون چندسالی است که بر سر فریب و ربودن فرزندان ما با یکدیگر رقابت دارند.

نه تنها پدر هیمن بلکه دیگر ساکنین این مناطق نسبت به فعالیت این گروه‌ها شناخت کافی پیدا کرده‌اند. آقای یاسین در همین رابطه به خبرنگار ما گفت که این گروه‌ها ابتدا برای ناامنی این مناطق و فراری دادن سرمایه‌گذاری تلاش می‌کنند که نتیجه آن بیکاری و فقر در این روستاهاست. سپس با وعده کار، پول و زندگی بهتر کودکان آنها را فریب داده و به مقرهای خود می‌برند.

پدر هیمن می‌گوید بارها برای نجات فرزندش تلاش کرده، اما حتی اجازه ملاقات با فرزندش را نیز پیدا نکرده است. اما یکسال بعد از مفقود شدن فرزندش، یک روز هیمن با او تماس تلفنی برقرار می‌کند. آقای یاسین می‌گوید که هرچند هیمن در این تماس گفت که وضعیتش خوب است! اما او می‌گوید که من فرزندم را می‌شناسم و از صدای ناراحت و لرزانش کاملاً متوجه پشیمانی هیمن و درخواستش برای بازگشت به خانه شدم. آقای یاسین حتی سعی کرده که از پسرش آدرس محل اقامتش را بپرسد که گویا هیمن در شرایط تحت فشار صحبت می‌کرده و نتوانسته است پاسخ پدرش را بدهد.

آقای یاسین می‌گوید که هیمن با نامادری زندگی می‌کرده و ناسازگاری او با نامادری در خانه فرصتی را ایجاد کرده تا وعده فریب عوامل دموکرات را بپذیرد و همراه آنها به کوه‌ها برود. آقای یاسین نیز مانند دیگر پدرانی که فرزندانشان اسیر گروه‌های تروریستی هستند، از دولت درخواست دارد تا کودکش را نجات دهد.

همانطور که از صحبت‌های این خانواده‌ها مشخص است، ورودهای پنهانی عوامل تروریست از مرزهای غربی و اقدامات آنها برای ناامنی و ربایش کودکان روستایی به مسئله‌ای جدی برای امنیت این مناطق تبدیل شده است. هر چند راه‌کارهای همچون اطلاع‌رسانی و آموزش به کودکان در مدارس و والدین در خانواده‌ها می‌تواند تا حد زیادی مانع موفقیت عوامل تروریست‌ها در ربایش کودکان روستایی شود، اما اولویت اصلی در این زمینه برخورد قاطع با ورود غیرقانونی و پنهان تروریست‌ها به داخل کشور و همچنین همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای ضربه به مقرهای این گرو‌های تروریستی است تا پشتیبانی آنها برای ادامه فعالیت از میان برود.

حمایت‌های خارجی از این گروه‌ها که عموماً از سوی کشورهای غربی و خصوصاً آمریکا به صورت‌های مالی، تسلیحاتی و حتی اطلاعاتی صورت می‌گیرد نیز موضوع دیگری است که باید از طریق مجامع بین‌المللی پیگیری شود. مصداق روشن این حمایت‌ها را می‌توان در اقامت و رفت و آمدهای آزادانه سرکردگان این گروه‌ها در کشورهای اروپایی دانست و این در حالی است اغلب این سرکردگان به دلیل سابقه جنایت‌هایشان اعلان قرمز بین‌المللی داشته و قانوناً تحت تعقیب هستند. اما با این حال کشورهای اروپایی از همکاری در این زمینه و دستگیری و تحویل این افراد کوتاهی می‌کنند.

شاید همکاری‌ها و توافقات کشورهای آسیب‌دیده از این گروه‌ها مانند ترکیه، عراق، سوریه و ایران برای پیگیری‌های بین‌المللی به منظور قطع حمایت‌های متنوع کشورهای غربی از تروریست‌ها بتواند شاهرگ‌های حیاتی این گروه‌ها را قطع کرده و مانع ادامه تهدیدات امنیتی آنها گردد.

1 نظر

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید