به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران و به نقل از منابع محلی در پنجوین، تلفات گروه پ.ک.ک/ پژاک بر اثر سقوط بهمن روز به روز بیشتر میشود و منابع محلی و گزارشهای مردمی آن را به جهان مخابره میکنند. دیدبان حقوق بشر کردستان ایران نیز به حکم وظیفه انسانی و اخلاقی خود در اوائل سال 1399 و به نقل از منابع موثق خبر داد که اعضای نوجوان و کودکِ ایرانی ربوده/ فریب خورده توسط پژاک، که برای آموزش به مقرهای این گروه در پنجوین و کوهستان سرد قندیل منتقل شده بودند، بر اثر سقوط بهمن و غیر استاندارد بودن مقرهای پژاک، متاسفانه کشته شدهاند (اینجا را بخوانید)
خبرنگار دیدبان طی دو هفته اول فروردین 1399 توانست با خانواده این افراد از جمله نیان درویشی و ناصر علیزاده مصاحبه کند.آنها به شدت نگران سرنوشت فرزندان خود هستند.
اینجا را بخوانید: نیان درویشی کجاست؟
خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران موفق شد روز گذشته با خانواده سلمان مرادی، گفتوگو کند. سلمان مرادی، متولد سال ۷۹ در شهرستان مریوان است. بستگان وی به ما اعلام کردند او بیش از 6 ماه است بر اثر فریب یکی از عناصر پژاک، به گروه پیوسته ودر این مدت هیچ خبری از او در دسترس نیست. مادح مرادی، پدر سلمان، به شدت نگران فرزند خود بود و گفت: «او ما را با رفتن خود گرفتار کرده، زندگی ما را به هم ریخته و بدبخت شدیم و نمیدانیم به کجا مراجعه کنیم». وی در مورد تلاشهای خود برای سفر به اقلیم و قندیل و پیگیری سرنوشت سلمان نیز گفت: «من با 65 سال سن، نمیتوانم به اقلیم بروم و سرنوشت فرزندم را پیگیری کنم. من نمیتوانم راه بروم. همچنین همه مردم روستا و کسانی که قبلا به خاطر بچههای خود به کوههای قندیل مراجعه نمودند، به من گفتند اگر بروی نیز بیفایده است. چون اعضای پژاک بیوجدان هستند و حتی نمیگذارند پسرت را ملاقات کنی، چه برسد به اینکه اجازه بازگشت او را بدهند».
اینجا را بخوانید: ناصر علیزاده کجاست؟
آقای مرادی، در مورد وضعیت روحی خانواده خود گفت: »از وقتی سلمان رفته، مادرش شب و روز گریه میکند و آرام و قرار ندارد. این پیرزن با خطر سکته ناشی از ناراحتی مواجه است و پزشکان به ما در مورد شرایط روحی او هشدار دادهاند. خواهر و برادران او نیز به شدت ناراحت هستند». مادح مرادی در پاسخ به سوال خبرنگار ما در مورد چگونگی آشنایی سلمان با پژاک نیز گفت: «دقیقا نمیدانم از طریق چه کسی با این گروه خشن و مسلح، آشنا شده است. اما سلمان و هژیر محمدی هر دو چوپان بودند، منطقه ما کوهستانی است و اعضای گروه نیز به طور قاچاقی در آن منطقه حضور داشتند. حدس میزنم که آنجا همدیگر را دیدهاند. سلمان و هژیر، گوسفندها را در صحرا به حال خود رها کرده و رفتهاند. سلمان، چوپان 60 گوسفند خودمان بود. اکنون نیز من با این سن، بدون بیمه و با در نظر گرفتن از کارافتادگی، مجبورم کار کنم. زندگی نیز به سختی میگذرد. او دانشآموز بود و در مقطع نهم یا دهم تحصیل میکرد».
آقای مرادی همچنین از پیشنهاد وکلای دیدبان برای پیگیری سرنوشت فرزندش از طریق پلیس بینالملل و مقامات اقلیم استقبال کرد. دیدبان در تلاش است تا زمینه پیگیری قضایی عناصر پژاک و مشخص شدن سرنوشت این نوجوانان را فراهم کند.