گروه مسلح پاک، مسئول جان «معصومه سهیلی‌زاد» است

مادر معصومه سهیلی‌زاد: بعد از حدود ۲۰ روز متوجه شدیم که معصومه از مرز خارج و وارد پاک شده است!

به گزارش خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از ایلام، گروه مسلح پاک که سابقه استفاده از کودکان به عنوان نیروی مسلح و محافظ را در کارنامه خود دارد و یکی از بدنام‌ترین گروه‌های مسلح کُرد است، همچنان به ربایش کودکان ایرانی، استفاده از آنها به عنوان کودک‌سرباز و عدم پاسخگویی در مورد سرنوشت آنها ادامه می‌دهد. دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در ادامه مصاحبه با خانواده‌های کودکانی که توسط این گروه فریب خورده و ربوده شده‌اند، این بار به سراغ مادر «معصومه سهیلی‌زاد- فرزند شیرعلی» رفته است. معصومه، متولد ۱۳۸۰ در ایلام است و بنا به گفته مادرش در اختیار گروه پاک است و مادرش تمام تلاش خود را انجام داده تا خترش به خانه بازگردد؛ اما همچنان موفق نشده است.

 

ترک منزل توسط معصومه

مادر معصومه در مورد تاریخ خروج دخترش به خبرنگار دیدبان این طور توضیح می‌دهد: «در تاریخ ۲۵/۰۹/۱۳۹۸، دخترم بدون اطلاع قبلی خانه را ترک کرد. روزی که ناپدید شد، ما در خانه پدرم بودیم. بعد از اینکه مهمانی تمام شد و غیبت معصومه، طولانی شد، هرجا که به دنبالش رفتیم؛ به در بسته خوردیم. اصلا غیبش زده بود! به همه جا سر زدیم، به خانه همه فامیل‌ها رفتیم، به خانه دوست‌هایش مراجعه کردیم، اما هیچکس از او خبر نداشت. به همین دلیل به کلانتری روستا رفتیم تا به آنها اعلام کنیم دخترمان گم شده است. حدود ۱۵ الی ۲۰ روز گذشت و خبری از دخترم نبود! نگرانی ما قابل توصیف نیست. هیچ کس نمی‌دانست دختر من کجا رفته و هیچ کس کاری هم نمی‌کرد. بعد از حدود ۲۰ روز متوجه شدیم که معصومه از مرز خارج و وارد پاک شده است! اینجا بود که متوجه شدیم که چه بلایی بر سر ما آمده است و دخترمان بدبخت شده است. همین که متوجه شدیم که معصومه وارد پاک شده است هم به دلیل سابقه این گروه مسلح در منطقه ما است! از آنجایی که قبلاً تعداد دیگری از کودکان شهر ما عضو پاک شده بودند، به همین دلیل به این گروه مشکوک شدیم و در مرحله بعد از طریق چند نفر آشنا در اربیل توانستیم با آن گروه ارتباط برقرار کنیم و سراغ دخترمان را بگیریم که پس از اصرار فراوان ما اقرار کردند که چنین شخصی با این مشخصات در آن تاریخ که دخترم ناپدید شده بود به عضویت آن گروه درآمده بود. یعنی نکته مهم اینجاست که پاک که سابقه ربودن کودکان در منطقه ما را داشت، خودش به ما چیزی نگفت! فقط ما بعد از کلی جست‌وجو متوجه شدیم که دخترمان به عضویت این گروه در آمده است. یعنی پاک، جوانان را فریب می‌دهد و به عضویت در می‌آورد و چیزی هم اعلام نمی‌کند».

دلیل عضویت معصومه در پاک

مادر معصومه در مورد دلایل عضویت فرزندش در پاک می‌گوید: «نمی‌دانم چه مساله‌ای باعث شد که فرزندم تصمیم به عضویت در چنین گروهی بگیرد. اصلاً نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد، الان دخترم در بدترین شرایط زندگی می‌کند، حتی اگر در خانه خودمان هم بزرگترین مشکلات را هم داشت الان با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم می‌کند! چون من به آنجا رفتم و دخترم را دیدم، دیدم در چه شرایطی زندگی می‌کند! کسانی هم که برگشتند تعریف کردند که چه شرایط بدی داشتند. ما حتی تا ۱۵ روز بعد از اینکه خانه را ترک کرده بود اصلاً نمی‌دانستیم دخترمان کجاست و واقعاً مشکل خاصی هم داخل خانواده نداشتیم، اصلاً هیچ خبری نداشتیم که چرا و برای چه چنین تصمیمی گرفته بود. یعنی دلیل عضویت معصومه در این گروه، برای ما هنوز هم مبهم است. خودش هم در ملاقات کوتاه با ما چیزی نگفت. از طرف دیگر هم باید بگویم که برای بازگرداندن دخترم هر کاری انجام دادم. به مراکز قضایی و دولتی مراجعه و شکایت کردم.

عزیمت خانواده به اربیل و ملاقات با معصومه

خانواده سهیلی‌زاد، بلافاصله بعد از اینکه متوجه شدند معصومه کجا رفته است، به سرعت عازم اربیل شدند.  مادر معصومه می‌گوید: «بعد از اینکه متوجه شدیم که کجا رفته است سریعاً خودمان را به اربیل رساندیم. اما نمی‌توانستیم دخترمان را ملاقات کنیم؛ چون اوایل اجازه ملاقات به ما نمی‌دادند. در حقیقت دختر ما، عضو پاک نبود؛ زندانی شده بود! یک زندانی که اجازه ملاقات نداشت. اما آنقدر اصرار کردیم و من ضجه زدم و گریه کردم که بالاخره اجازه دادند چند دقیقه‌ای دخترم را ببینم! اما چه ملاقاتی؟! چند نفر مسلح، در کنار ما بودند! راحت نبودیم و نمی‌توانستیم حرف بزنیم! دخترم حرف خاصی نمی‌زد؛ فقط حال و احوال خانواده را می‌پرسید. اصلا از خودش و شرایط زندگی در گروه پاک چیزی نگفت! مشخص بود که واهمه دارد. اما من که یک مادر بودم و دخترم را از من گرفته بودند، از چیزی نمی‌ترسیدم، حرف‌های خودم را به دخترم زدم! به او گفتم که آنجا را رها کند و برگردد. اما حرفی نمی‌زد؛ فقط با چشمانش می‌توانستم ببینم که واقعاً خودش هم پشیمان شده است. چشمانش به من می‌فهماند که اشتباه کرده؛ اما متاسفانه چون چند نفر از آنها مراقب ما بودند یک کلمه هم اجازه نداشت به زبان بیاورد. معصومه عاشق خانواده بود و اهل کار سیاسی و حزبی و مسلحانه نبود! او فقط ۱۸ سال داشت! اما جرات نداشت که پیشمانی خودش را ابراز کند.

وقتی روز ملاقات را به خاطر می‌آورم، عصبی و ناراحت می‌شوم. چون معصومه اصلاً می‌ترسید که حرفی بزند. در یک اتاق ۶ متری بودیم؛ با دو دوربین که غیر از دوربین‌ها هم دو نفر مراقب ما بودند، یک نفر روبروی دخترم و یک نفر روبروی من مدام چشمشان به دهان ما بود که چه حرف‌هایی می‌زنیم. البته من که حرف‌هایم را می‌زدم و چندین بار از او خواستم که برگردد! اما متاسفانه معصومه به جز چشم‌های پر از اشکش که حتی می‌ترسید اشک‌هایش را بریزد حرفی نمی‌زد! هرچه می‌گفتم این چه تصمیمی بود که گرفتی و اینکه نمی‌توانی اینجا زندگی کنی، فقط سکوت می‌کرد! کسانی که مراقب ما بودند حتی یک ثانیه اجازه نمی‌دادند دخترم حرف‌های خودش را بزند و مدام میان صحبت‌های من می‌پریدند و می‌گفتند دختر تو ۱۸ سالش شده است و خودش باید برای خودش تصمیم بگیرد. اما چه تصمیمی؟! او که حتی اجازه صحبت کردن هم نداشت. وقتی آن روز کذایی را مرور می‌کنم، پشیمانی در چهره معصوم معصومه برایم تداعی می‌شود.

محل ملاقات با معصومه

مادر معصومه در مورد ورود به مقرهای پاک به خبرنگار ما گفت: «ما وارد مقرهای پاک نشدیم. یعنی اصلا اجازه نمی‌دادند. اما زمانی که به دنبال دخترم رفتیم که او را ببینیم، بعد از ساعت‌ها اصرار، چند نفر او را به یک منطقه دیگری آوردند و در آنجا ملاقات کردیم. همانجا که سعی کردم به دخترم بگویم برگردد. در واقع، ملاقات در مقرهای پاک انجام نشد».

سفر دوم به اربیل؛ با خانواده‌های کودکان اسیر در پاک

خانواده سهیلی‌زاد در اواخر دی‌ماه ۱۴۰۲ برای پیگیری وضعیت فرزندشان و همچنین طرح شکایت از آن گروه، به اقلیم کردستان عراق عزیمت کرده و مقابل دفتر سازمان ملل در اربیل تجمع نمودند. مادر معصومه در مورد سفرش به اقلیم کردستان عراق برای خبرنگار دیدبان توضیح داد: «اتفاقی که افتاد، برای من خیلی مایه خوشحالی بود. همین که توانستیم اقدامات جمعی در اربیل انجام دهیم و صدای خودمان را به گوش سازمان ملل برسانیم، خیلی خوب بود. فکر می‌کنم کار بزرگی انجام دادیم. برای همین هم امیدوارم که واقعاً نتیجه درستی بگیریم؛ چون واقعا نگران دخترم هستم، از آن روزی که ما از اربیل برگشته‌ایم؛ دیگر هیچ تماسی از دخترم نداشتم. هر چقدر هم با آن شماره‌ای که در ارتباط بودیم تماس می‌گیرم؛ جوابی نمی‌دهند. قبلا تقریباً هر یک ماه با دخترم تلفنی صحبت می‌کردم. اما الان حدود ۳ ماه است که هیچ خبری از او ندارم. الان هم که فقط ما منتظر خبر وکیل هستیم که ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. آیا می‌توانیم شکایتمان را به مرحله بهتری برسانیم و دخترمان را به خانه بازگردانیم یا خیر. امیدوارم و دعا می‌کنم».

اعترافات بچه‌ها؛ کاملا اجباری بود

خانم سهیلی‌زاد در مورد برخی ویدیوها که از کودکان و نوجوانان عضو پاک منتشر شده است، می‌گوید: «فیلم‌ها را دیدم. جالب است که اعضای جوان پاک می‌گویند از زندگی در آن گروه رضایت دارند و منتقد خانواده‌ها هستند که برای پیگیری وضعیتشان به اربیل رفته بودند. به نظر من این مصداق یک اعتراف اجباری است. همه اعضای جوان و نوجوان، به یک شکل و با ادبیاتی مشابه حرف می‌زنند. محال هست که این بچه‌ها حرف‌های خودشان را زده باشند. مطمئن باشید همه آنها را تهدید کرده بودند، هر کدام از این خانواده‌ها که به هر نحوی به آنجا رفته بودیم که فرزندانمان را ببینیم؛ وضعیت زندگی‌شان را هم مشاهده کرده بودیم، امکانات اولیه زندگی هم وجود ندارد، از چه چیزی می‌خواهند راضی باشند؟ مطمئن باشید که فقط یک تبلیغ پوچ و واهی است که بتوانند کودکان دیگر را از همین طریق فریب دهند. اصلا مگر زندگی در مقر و کوهستان و چادر، جذابیتی دارد؟ اسلحه به دست گرفتن برای دختران، چه ارزشی دارد؟

ارعاب توسط پاک در اربیل

خانم سهیلی‌زاد، در مورد دلایل عضویت دخترش در پاک، گفت «تنها می‌توانم بگویم از طریق فضای مجازی و موبایل و این‌ها بوده است. بعید می‌دانم کسی توانسته باشد حضوری با او صحبت کرده و او را فریب داده باشد، چون جایی نمی‌رفت و مدام سرش با موبایل مشغول بود. نکته جالب برای من، تهدید خانواده‌ها در اربیل بود. یعنی نه تنها از فرزندان ما اعتراف اجباری گرفتند؛ بلکه ما را هم در سفر به اقلیم کردستان و تجمع مقابل دفتر سازمان ملل، عملاً تهدید کردند. عده‌ای از اعضای آن گروه به قصد تهدید به میان ما آمدند. هدف آنها نیز ارعاب ما بود که دیگر دست به پیگیری نزنیم و فرزندمان را رها کنیم. حتی جالب است که بدانید که اعضای پاک، نزدیک ما آمدند و شروع به فیلمبرداری کردند و تهدید می‌کردند! یکی از آقایان عضو گروه ما که اهل جوانرود بود مقداری با آنها درگیر شد! بعد از آن، زمانی که آنها را از هم جدا کردند سریعا وارد ماشین شدند و از آنجا رفتند. یعنی قصدشان بر هم زدن تجمع و تهدید ما بود که البته موفق نشدند. در هر صورت ما امیدواریم که مسئولین اقلیم کردستان عراق در راستای حمایت از ما و فرزندانمان اقداماتی انجام دهند. مساله فقط پر کردن چند فرم و پاسخ به چند سوال نیست. اقلیم باید جدی پیگیری کند.

سخنی با معصومه

اگر بخواهید با دخترتان در این لحظه صحبت کنید و چیزی به او بگویید، چه می‌گویید؟ مادر معصومه در پاسخ به این سوال خبرنگار دیدبان با بغض گفت: «می‌گویم هیچ جایی بهتر از کانون خانواده نیست، آنجا جایی برای زندگی کردن نیست، در آنجا عدالتی وجود ندارد، زندگی در میان خانواده معنای دیگری دارد. حتی بزرگترین سختی‌ها هم اگر برایت به‌وجود بیاید باز هم این خانواده‌ات است که تو را حمایت می‌کند نه کس دیگری، تو الان فقط جوانی و وقتت را هدر می‌دهی؛ آن هم در گروهی که حتی اجازه ملاقات تو با خانواده را نمی‌دهد!»

خطاب به سران پاک

سران پاک، انسانیت و شرف و غیرت شرف ندارند! کدام کُرد با غیرتی، دختر ۱۸ ساله را مسلح می‌کند؟ کدام کُرد باغیرتی، دختران را به اجبار در مقرهای خود اسیر می‌کند؟ الان در آنجا بچه‌هایی هستند که حتی از دختر من کوچکتر هستند، دخترانی در آنجا هستند که ۱۴ سال بیشتر سن ندارند. این انسانیت است؟ این شرافت است که یک بچه را از خانواده‌اش بگیری و در مقرهای خودت زندانی کنی و اسلحه دست آنها بدهی و به آنها بگویی باید بجنگید؟ آقای یزدان‌پناه تو اگر انسانیت داشتی چنین کاری می‌کردی؟ آیا حاضر هستی که بچه خودت را نمی‌گویم حتی یک سال و یک ماه، فقط یک هفته به من بدهی و او را زندانی کنم؟ آیا چنین کاری می‌کنی؟ ادعای دفاع از کُردها، از هر کس پذیرفته باشد؛ از سران پاک پذیرفتنی نیست.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید