گزارش هایی که مستمرا به دیدبان حقوق بشر کردستان ایران ارسال میشود ابعاد بسیار تاسف باری را از وضعیت شهروندان کرد ایرانی در جدار مرزها نشان می دهد .
گروه های شبه نظامی که سالهاست به عنوان اپوزسیون چه در دوره پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی همواره ساز جدایی و تجزیه ایران را می زنند حالا دیگر فقط نزاع سیاسی آن هم از نوع مسلحانه و خشونت بار نیست.
اگر از مردم مظلوم کرد در شهرهای مختلف غرب تا شمال غرب ایران سوال کنید دغدغه اصلی شما چیست تقریبا کسی نخواهد بود که از مسئله معیشت و اقتصاد صحبت نکند و در شرایطی که روند توسعه در این مناطق به نسبت سایر مناطق مرکزی ایران بسیار کند است ولیکن آزار و اذیت های این جدایی طلبان لانه کرده در اقلیم کردستان عراق آسایش و امنیت مردمان کرد را از بین برده است. و تاسف بارتر اینکه این مردم پناهی ندارند اغلب آنها نمی دانند کجا و چگونه در پی فرزندانشان بروند و اینجاست که واقعا مشخص نیست نهادهای قانونی و حاکمیتی کشور کجای این معادله قرار دارند چرا کسی به داد این مردم نمی رسد واقعا برای ما نیز باور پذیر نیست این حجم جنایت که علیه شهروندان بی پناه کرد وارد میشود و گویا برای مسئولین نیز این مسئله عادی شده است!!
وقتی یک کودک ۱۶ ساله را فریب می دهند و برای جنگ و جدال به کشور دوست و همسایه اقلیم کردستان می برند چه کسی باید به فریاد این پدر و مادر برسد ؟!
شهرام سلمانی یک جوان کرد است که در یک درگیری خیابانی طرف مقابل را مورد ضرب و شتم قرار داده و از سلاح سرد استفاده میکند هر چند این نزاع کشته ای نداشته ولی شهرام از ترس به کوه های اطراف محل زندگی اش که یک شهر مرزی است می رود، شبه نظامیان پ.ک.ک و پژاک که مشخص نیست در کوه های اطراف مرز ولی داخل ایران چه میکنند با شهرام روبرو میشوند از او میپرسند اینجا چه میکند و شهرام داستانش را میگوید و آنها که به دنبال چنین سوژه هایی می گردند به شهرام وعده می دهند که بعد از چند ماه او را به اروپا میفرستند و شهرام همه دارایی اش را برمیدارد و با آنها به شمال عراق می رود تمام این رفت و آمدها در مقابل چشمان آسایش اتحادیه میهنی کردستان روی می دهد ولی کسی پاسخگو نیست
برادر شهرام در گفتگویی که با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران داشت افزود که اعضای پژاک که از زندگی شهرام و مشکلاتش خبر داشتند و به همین دلیل با فریب برادرم و وعده های پوشالی او را به سمت خودشان کشاندند.
آنها حتی به اسم آزادی و اینگونه شعارها، کاری می کنند که شهرام ماشینش را بفروشد و علاوه بر اینکه برادرم را به عضویت خودشان در می آورند، دارایی او را هم به اسم آزادی به نفع خودشان مصادره می کنند.
پژاک از زمانی که شهرام به آنجا رفته هیچ خبری از او نداریم پیگیریهای ما در داخل و اقلیم کردستان هم راه به جایی نبرد و تا به امروز، تنها یک عکس را به ما از برادرم نشان داده که بگویند او نزد آنهاست و البته پیگیری های ما برای دیدارش هم بی فایده بود و آنها اجازه ملاقات به ما ندادند.