محمد حسین پسر کوچک خانواده بود که در سال ۸۱ ناگهان ناپدید شد.
آن موقع هیچکدام از اعضای خانواده و نه هیچ کسی آگاهی نسبت به پ.ک.ک نداشتند و نمیدانستند چه کسانی هستند و یا چکار میکنند!
متاسفانه در آن سال ها محمد حسین که سن آنچنانی نداشت توسط یکی از دوستان خود اغفال شد و به پ.ک.ک پیوست، البته تا سه ماه بعد از ناپدید شدنش خانواده هیچ گونه خبری از او نداشت و نمی دانستند کجاست تا زمانی که همان دوستش که محمد حسین را با خودش برده بود از آنجا فرار کرد و به ایران برگشت و به آنها گفت که با همدیگر به عراق رفتند، اما زمانی که پشیمان شده بودند آنها را از یکدیگر جدا کردند و دیگر خبری از محمد حسین نداشت اما خودش توانسته بود که فرار کند.
بعد از این اتفاق برادر بزرگتر محمد حسین همراه با خانوادهاش به عراق رفتند که او را پیدا کنند و به خانه بازگردانند اما به هیچ عنوان اجازه ملاقات را به آنها را ندادند و به ناچار به ایران بازگشتند، دیگر هیچ خبری از برادرشان نبود تا اینکه بعد از سه سال دوباره برادرش به عراق رفت. در آنجا به طور اتفاقی توانست که برادرش را ببیند. زمانی که با او صحبت کرده بود اظهار داشت که به شدت دوست دارد به خانه برگردد و در آغوش خانواده باشد ولی از آنجایی که به او اجازه نمی دادند که برگردد به او قول داد در فرصتی مناسب از آنجا فرار کند، تمام مدتی که با یکدیگر صحبت کردند اقرار کرد اشتباه بزرگی را انجام داده است و نمی داند اگر زمانی که پیش خانواده برگردد با چه رویی به چشمان پدر و مادرش نگاه کند!
اگر از مردم مظلوم کرد در شهرهای مختلف غرب تا شمال غرب ایران سوال کنید دغدغه اصلی شما چیست تقریبا کسی نخواهد بود که از مسئله معیشت و اقتصاد صحبت نکند و در شرایطی که روند توسعه در این مناطق به نسبت سایر مناطق مرکزی ایران بسیار کند است ولیکن آزار و اذیت های این جدایی طلبان لانه کرده در اقلیم کردستان عراق آسایش و امنیت مردمان کرد را از بین برده است. و تاسف بارتر اینکه این مردم پناهی ندارند اغلب آنها نمی دانند کجا و چگونه در پی فرزندانشان بروند و اینجاست که واقعا مشخص نیست نهادهای قانونی و حاکمیتی کشور کجای این معادله قرار دارند چرا کسی به داد این مردم نمی رسد واقعا برای ما نیز باور پذیر نیست این حجم جنایت که علیه شهروندان بی پناه کرد وارد میشود و گویا برای مسئولین نیز این مسئله عادی شده است.
بعد از آن ملاقات دیگر هیچ خبری از او نشد؛ به دلیل مشکلات خانوادگی هم برادرش دیگر قادر نبود که به دنبالش برود و او را پیدا کند و دیگر خبری از او نشد. متأسفانه در میان این سالها پدر و مادرش از دوری فرزند کوچکشان تاب نیاوردند و از دنیا رفتند.
چندین سال گذشت تا اینکه چند ماه پیش خبر کشته شدنش را از تلویزیون دیدند و خیلی تلاش کردند که بتوانند به عراق بروند تا جنازه برادرشان را ببینند اما متاسفانه چنین شرایطی فراهم نشد.
بعد از اعلام خبر هیچکس حتی یک تماس هم با آنها نگرفت و هیچ خبری ندادند، در این رابطه برادر محمد حسین شهبازی بیان کرد که: مگر می شود که نزدیک به ۲۰ سال جوان یک خانواده راه ببرند و پس از این همه سال او را به کشتن دهند و دریغ از یک تماس تلفنی حتی برای تسلیت! تا به الان من که باور نمیکنم برادرم مرده باشد نه کسی خبری داد، نه تماسی و نه هیچ چیز دیگر!
کاری به اعمال درست یا غلط برادرم ندارم، اما این را می گویم که محمد حسین ۲۰ سال در میان آنها بود و برای آنها کار می کرد شرافت این را نداشتند که حتی یک تماس با ما بگیرند و یک تسلیت کوچکی بگویند؟؟!