مزاحمین خلق؛ روایتی از آسیب‌ها و تهدیدات گروه پژاک در مناطق مرزی غرب ایران (قسمت اول)

آقای دانشور در گفتگو با خبرنگار دید‌بان حقوق بشر کردستان ایران از روزی می‌گوید که پسر 16 ساله‌اش، آرش، برای بازی با دیگر کودکان به پشت روستا رفت و دیگر بازنگشت!

 

مرگ دلخراش دو برادر، آزاد و فرهاد خسروی و شباهت نام ایرانی آنها به اسطوره‌های کهن این سرزمین؛ یخ زدن دو کولبر نوجوان که غم نان داشتند و دغدغه معیشت و تامین مالی خانواده و ابزار احساسات مردم از سراسر جهان؛ باعث شد تا نام روستای «نِی»، از توابع مریوان در استان کوردستان؛ مدتی بر سر زبان‌ها بیافتد.

اما این روستا جوانان و نوجوانان دیگری نیز دارد که بسیار پیشتر از فرهاد و آزاد، اسیر شده‌اند. آنها فریب گروه‌های مسلح و تجزیه‌طلبی را خورده‌اند که سودای مرگ دارند و اکنون این نوجوانان، اسیر آنها هستند و خانواده‌هایشان، چشم انتظار آنها است. دیدبان حقوق بشر کوردستان به حکم وظیفه اخلاقی و حقوق بشری خود و فارغ از هرگونه نگاه سیاسی، در پی روشن شدن سرنوشت این نوجوانان است. زیرا آنها شهروند ایران محسوب می‌شوند و هیچ تفاوتی با سایر نوجوانان در سراسر کشور ندارند.

روایت اول: آرش دانشور

آقای دانشور در گفتگوی دوم خود با خبرنگار دید‌بان حقوق بشر کردستان ایران از روزی می‌گوید که پسر 16 ساله‌اش، آرش، برای بازی با دیگر کودکان به پشت روستا رفت و دیگر بازنگشت! وی می‌گوید بعد از رفتن پسرش آرش، زندگی‌اش تاریک شده و همسرش هر روز را چشم به در خانه منتظر بازگشتش است یا ساعت‌ها به تلویزیون خیره می‌شود تا شاید خبری از او بیابد.

روایت آقای دانشور در مورد گروهی است که کودکان را در روستاهای مرزی غربی می‌رباید و با خود به آن‌طرف مرز و کوهستان قندیل می‌بَرد تا به عنوان سرباز از آنها استفاده کند. او می‌گوید نام این گروه پژاک است و ادعا می کند که برای آزادی کردستان می‌جنگد. این در حالی است که نه آقای دانشور و نه هیچ یک دیگر از والدین کودکان ربوده شده مفهوم ادعای پژاک در مورد کردستان آزاد را نمی‌دانند؛ آنها فقط می‌دانند که کودکانشان هزینه‌ی یک ادعا شده‌اند.

به گفته آقای دانشور، آرش که دانش‌آموز خوبی هم بود، اکنون باید پشت میز دانشگاه درس می‌خواند، اما کلاشینکف جای قلم و دفتر او را گرفته و آینده او را تباه خواهد کرد. دانشور به خبرنگار دیدبان گفت که سه سال است فرزندش ربوده شده و غیر از افسردگی و مریضی مادر آرش، مسئله اصلی این است که آنها هیچ خبری از سرنوشت کودکشان ندارند و احتمالاتی همچون کشته شدن در گروه، هر لحظه از زندگی آنها را سیاه کرده است.

بیشتر بخوانید: داستان آن چهار نفر

آقای دانشور می‌گوید برخی از این کودکان موفق به فرار می‌شوند، اما برای زنده برگشتن از مسیر صعب‌العبور قندیل شانس زیادی ندارند. او خودش نیز بارها برای دیدار آرش یا حداقل کسب خبری از فرزندش به کوهستان قندیل مراجعه کرده و نه تنها هیچ جوابی دریافت نکرده است، بلکه اعضای گروه رفتارهای زشت و توهین‌آمیزی با او داشته‌اند.

ربایش کودکان در روستاهای مرزی کم‌کم به تنها روش پژاک برای تأمین نیرو تبدیل شده است که با بررسی این رفتار می‌توان دریافت که صرفاً کمیت اعضا برای پژاک اهمیت دارد. سن این کودکان، جنسیت آنها، توان فیزیکی و ویژگی‌های جسمانی و هیچ معیار دیگری برای پژاک اهمیت چندانی ندارد. آنها فقط به این فکر می‌کنند چگونه یک یا چند کودک را فریب داده یا به هر روشی برای انتقال به کوهستان قندیل ربایش کنند.

آرش دانشور

رامیار، کودک دارای معلولیت ذهنی که توسط پژاک ربایش شده این مسئله را ثابت می‌کند که هیچ مولفه اخلاقی یا حتی حرفه‌ای برای افزایش آمار اعضای این گروه اهمیت ندارد.

پدر رامیار نیز در گفتگوی دوم خود با خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران گفته است که رامیار حتی از تنهایی می‌ترسد و گریه می‌کند، حال چطور ممکن است که اسلحه به دست بگیرد و در شرایط سخت قندیل دوام بیاورد؟ رامیار 16 ساله اهل روستای «نی» از توابع مریوان است که در جریان یک تفریح با دوستانش کمی از روستای محل زندگی خود دور شده و همین فرصت را برای پژاک مهیا کرده است که او را برباید.

پدر رامیار می‌گوید که در روستا هرگاه کودکی مفقود می‌شود، سریع متوجه می‌شویم که پژاک او را ربوده است و از همه دردناکتر سرنوشت این کودکان است که یا در سوریه یا ترکیه کشته می‌شوند و خانواده آنها نیز باید خوش‌شانس باشد که فقط از کشته شدن فرزندش اطلاع پیدا کند. هر چند خوشبختانه رامیار خوش‌شانس بوده و همراه یکی از دوستانش موفق به فرار شده، اما این شانس برای همه کودکان اسیر در گروه فراهم نیست.

عکس ۴ نوجوان ربوده شده- عکس پایین: رامیار کاوه

بعد از بازگشت رامیار به ایران، خبرنگار دیدبان به دیدارش رفت و با او نیز گفتگو کرد. رامیار گفته که از بودن در گروه می‌ترسیده و هر لحظه ممکن بود که از هر سویی مورد اصابت گلوله قرار گیرد. او خوش شانس بوده که دوستش همراه او در گروه بوده و توانسته با کمک او فرار کند. همانطور که پدر رامیار هم در گفتگو با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران می‌گوید، مزاحمت‌های پژاک صرفاً به فریب و ربایش کودکان محدود نمی‌شود. ورود غیرقانونی و گاه ‌و بی‌گاه این گروه از مرز با جرائمی همچون باج‌گیری، تهدید و ارعاب مرزنشینان همراه است که در نهایت مانع ورود سرمایه‌گذار و راه‌اندازی بنگاه‌های اقتصادی و کارگاه‌ها و کارخانجات خصوصی در منطقه می‌شود.

این در حالی است که حاصلخیزی کردستان برای امور کشاورزی و دامداری و دیگر منابع و بسترهای موجود در این مناطق جهت سرمایه‌گذاری های بزرگ و کوچک بسیار مطلوب است، اما همین مزاحمت‌های پژاک مانع بسیاری از سرمایه‌گذاری ها و در نهایت بی‌کاری در منطقه و افزایش کولبری شده است.

آنچه که امروز از فعالیت گروه‌هایی مثل پژاک عاید مردم این منطقه می‌شود فقط ناامنی و فقر است و به نظر می‌رسد مطالبه اصلی باید از دولت‌های منطقه- از جمله ایران- باشد که مقابله‌ی سخت‌گیرانه‌تری با فعالیت این گروه‌ها داشته باشند. هر چند که در این میان، مطالبه بین‌المللی از برخی دولت‌ها که به نحوی در مقابل رفت و آمد آزادانه سران این گروه چشم بسته‌اند نیز می‌تواند برای تحت فشار قرار دادن این گروه‌های مسلح موثر باشد.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید