این تحقیق، روند عضوگیری پژاک/پ.ک.ک را از طریق «رسانههای اجتماعی، بهویژه در کانالهای تلگرامی» که شبیه «کانالهای خبری» راهاندازی شدهاند، «کمپین توییتر و یا ویدیوهای منتشر شده در سایتهایی مانند یوتیوب و ANFpersian» بررسی میکند. این امر تلاشی برای تجزیه و تحلیل فرآیند ارتباط بین یک پیام جذاب و خوشساخت و یک مخاطب آسیبپذیر است.
رسانههای اجتماعی وسیلهای بسیار مؤثر برای دستیابی به مخاطبان آسیبپذیر، در داخل خانههایشان است. مخاطبانی که به دلیل همهگیری کرونا و شرایط سخت اجتماعی–اقتصادی منزوی شدهاند. درک بهتر از این نوع استفاده از رسانههای اجتماعی، تواناییهای سازمانهای غیردولتی را در پیشگیری از به کارگیری کودکان توسط گروههای مافیایی و مسلح افزایش میدهد. بر اساس رخدادی عجیب یا بهتر بگوییم تاسفبار در تاریخ اجتماعی–سیاسی و نوآوری در فناوری ارتباطات، پژاک با انتشار پیامهایی از طریق رسانههای اجتماعی در تمجید از قربانی کردن جان خود برای یک «هدف بزرگتر»، یعنی کوردیاتی (کرد بودن)، طوفانی کامل از تبلیغات به راه انداخته است.
پژاک و پ.ک.ک هر کدام از منظر متفاوتی افراد را هدف قرار میدهند. با این حال، علیرغم استفاده از استراتژیهای متفاوت، مأموریت هر دو گروه یکسان است. آنها با هدف قرار دادن جوانان از طریق رسانههای اجتماعی و حمله به سایر احزاب کُرد (مانند حزب دموکرات کردستان عراق) و دولتهایی که آنها را دشمن خود میبینند (عمدتاً ترکیه و همچنین ایران) قدرت خود را افزایش میدهد.
هدف و اهمیت
هر تلاشی برای درک اینکه پژاک چگونه میتواند پیامهایی ارسال کند تا صدها کرد را به سمت خود بکشاند، مستلزم تحلیلی انتقادی از تعامل بین لفاظی پیام و روانشناسی فردِ دریافتکنندهی آسیبپذیر است، از جمله مشخصات کسانی که به سمت پژاک و پ.ک.ک کشیده شدهاند.
البته به طور کلی دولتهای خاورمیانه از گروههای تروریستی استقبال و حمایت نمیکنند. با این حال، بسیاری از کسانی که تحت تأثیر روایت گروههای تروریستی هستند و در این کشورها زندگی میکنند، معتقدند که چاره دیگری ندارند. در چنین مناطقی، افراد عموماٌ بیسواد که گروه هدف را تشکیل میدهند، قدرت تأثیرگذاری بر دولتهای کشور خود را ندارند. تقاضاهای اساسیتر برای تغییر یا تلاش برای بهبود وضعیت، اغلب آنها را به زندان میاندازد. قدرتهای غربی، در اکثر موارد، چشم خود را بر روی این دولتهای سرکوبگر که با آنها تجارت کردهاند، بستهاند، مثلاً اشتهای سیریناپذیر غرب برای سوختهای مبتنی بر کربن. از سوی دیگر، آنها چشم خود را به روی اقدامات ضدانسانی گروههای مخالف هم میبندند، زیرا برای حفظ وضعیت موجود – و در نتیجه استفاده ابزاری از آن آنها – در خاورمیانه به آنها نیاز دارند.
گروههای اپوزیسیون مانند پژاک و پ.ک.ک، اگرچه رسماً به عنوان سازمانهای تروریستی شناخته میشوند، اما در کشورهای غربی دفاتری دارند و تبلیغات خود را آزادانه از طریق کانالهای تلویزیونی مستقر در اروپا پخش میکنند و اغلب در رسانههای غربی مورد تمجید قرار میگیرند. همان رسانهها تمایل دارند چشم خود را بر روی جنبههای کمتر جذاب این گروهها، مانند دخالت کودکسربازان، و اخاذی مکرر از مردم محلی برای تأمین مالی ببندند. مردم محلی که در معرض یک پیام تبلیغاتی بستهبندی شده جذاب و ساختهی کارخانههای تبلیغاتی پیشرفته اروپایی قرار میگیرند، اهداف سهلالوصولی هستند.
این مسئله به این دلیل است که پژاک کسانی را جذب میکند که تحصیلکرده، ماهر یا باتجربه نیستند، بلکه جوانان و نوجوانانی هستند که در مناطق مرزی کشورهایی مانند ایران زندگی میکنند، اغلب فقیر هستند و برای کمک به خانواده خود زودتر از موعد مدرسه را ترک کردهاند. به طور خلاصه کسانی که نمیتوانند پیام پژاک را به همان اندازه که هست یعنی پروپاگاندا، ببینند و درک کنند.
پشت این چهره مردمی پژاک و «حزب مادر» (پ.ک.ک) و تسلط بر رسانههای خبری کردی و رسانههای اجتماعی، مدیران ارتباطی کاملاً تحصیلکرده و کارآمدی وجود دارند که طیف وسیعی از رسانهها را ایجاد کردهاند و عناصر آشنای جذب افراد، مانند نماهنگ با اعلامیههای دوستی، شهادت، آزادی، محافل رقص، «پایبندی به فرهنگ» و تعقیب قهرمانانه دشمن مشترک پژاک را با هم ترکیب میکنند. زنان جوانِ جذاب، بخش مرکزی این ویدیوها را تشکیل میدهند. در کنار این ویدئوها، پیامهای مربوط به اعمال دشمن بزرگنمایی میشود و هیچ ابتکار کردی دیگری برای بهبود شرایط زندگی کردهای محلی به نمایش گذاشته نمیشود. در این کلیپها، پژاک تنها ناجی ممکن است.
از این مهارتهای ارتباطی برای ایجاد قالبی آشنا و قابل دسترس برای دور کردن طرفداران جدید از زندگی معمولی و بدون جهت با شغلهایی مثل کارگران کارخانه، کشاورز، مغازهدار، قاچاقچی مرزی (کولبر) و غیره استفاده میشود تا به هدفی بسیار بزرگتر از خودشان بپیوندند. ترک آن زندگی پیش پا افتاده و بدون جهت آسان است: فقط باید به ادمین پیامی ارسال کند تا بتواند به «کوههای آزادی» فرار کند. با این حال، این از مهارت مدیران ارتباطاتی پژاک است که آنها را به این نتیجه رسانده است. و زمانی که عضو جدید در کوهستان، دور از خانه به دام افتاده است، راهی برای بازگشت نمیبیند.
تجلیل از شهدا
مطالعهای که توسط تحلیلگران دیدبان حقوق بشر کردستان ایران انجام شد، چگونگی تکیه پژاک به رسانههای اجتماعی را برای جذب نیرو، بهویژه برای جنگجویانش که از شهرهای بزرگتری میآیند، بررسی میکند. کارشناسان دیدبان به این نتیجه رسیدند که سازمان باید پیروان خود را کنترل و وفاداری آنها را حفظ کند و در عین حال تعدادشان را بعد از دست دادن به دلیل مرگ یا فرار به طور قابل توجهی افزایش دهد.
خود اعضای سازمان که در نبرد کشته شدند در روایت رسانهای آن حضور دارند. با نشان دادن چند باره فیلمها و تصاویر عضو کشته شده، در ترکیب با عبارت «شهید نمیرین» یا «شهدا هرگز نمیمیرند» که نشان میدهد اعضای کشته شده آن جاودانه میشوند (یعنی هرگز فراموش نمیشوند)، «شهادت» (کشته شدن در راه پژاک) را تجلیل میکند. همان کاری که گروههای تروریستی اسلامی انجام میدهند. در نتیجه، تلاشهای گسترده برای جذب نیرو از طریق ماشین رسانهای پژاک نقش خطرناکتری را در دستیابی به هدف اصلی آنها ایفا میکند.
به عنوان مثال، در توییت زیر، تصویری از سه تن از اعضای کشته شده این گروه را مشاهده میکنیم که از طریق آن لینکی به یک کانال تلگرامی ارسال میشود که روزانه حدود ۱۰ تا ۱۵ پیام را با این متن ارسال میکند: «با پیوستن به صفوف چریکها، شما میتوانید انتقام آنها را از رژیم اشغالگر ایران بگیرید. برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید»
در یک پیام، شاخه رسانهای گروه سعی میکند خواننده را با اقدامات متعدد فریب دهد و یک کاربر گذری توییتر را به یک کانال تلگرامی فعالتر بکشاند، جایی که کاربر را چندین بار در روز با تبلیغات بمباران و از مرگ سربازان قبلی خود تمجید میکند و با احساسات کاربرانی که با آنها همدردی میکنند بازی میکند. و با «فقط یک کلیک» راهی برای پیوستن به سازمان فراهم میکند.
استراتژی آنها جلب احساسات پیروانشان است. همچنین مراحلی را در اختیار دنبال کنندگان خود قرار میدهد که میتواند با تماس با ادمین یک کانال، به راحتی به سازمان بپیوندد. از دنبال کننده خواسته میشود پیام را با دنبال کنندههای خود و مخاطبین اجتماعی خود به اشتراک بگذارد و به کانال دوم بپیوندد که در آن یک پیام دریافت میکند. حتی حجم بیشتری از تبلیغات، که دوباره منجر به پیوستن فیزیکی دنبال کننده به گروه یا به اشتراکگذاری پیامهای آن میشود.
رسانههای اجتماعی و «نیاز به وابستگی»
چرا رسانههای اجتماعی چنین ابزار مؤثری برای عضوگیری هستند؟ استفاده از رسانههای اجتماعی مانند تلگرام، فیسبوک و توییتر برخی از نیازهای اساسی انسان را برای احساس ارتباط با افراد دیگر برآورده میکند، که معمولاً با تماس بین فردی در خانوادهها و جوامع ارضا میشود، اما در این مورد برای افراد ناراضی و بیگانه از طریق رسانههای اجتماعی میباشد.
دو روانشناس به نامهای هنری موری و آبراهام مزلو پایه و اساس مطالعه این نیاز وابستگی به دیگران را پایهگذاری کردند. نقشی که قبلاً با زندگی به عنوان بخشی از یک گروه اجتماعی ایفا میشد، در عوض اکنون به بخشی از یک شبکه اجتماعی تبدیل شده است. عضویت در یک گروه، احساس امنیت عاطفی و نیازهای برآورده شده از طریق حمایت عاطفی ناشی از زندگی اجتماعی را تضمین میکند. این نیاز به ارتباط اجتماعی، دلیل اصلی جذب آسان کاربران شبکههای اجتماعی است. اگر توییتر یا دیگر رسانههای اجتماعی وجود نداشتند، نیروهای عضو پژاک ممکن بود از راههای سنتیتر و جا افتادهتر به دنبال حمایت اجتماعی باشند. اکنون، سازمانی که پیروان آسیبپذیر را براساس نیاز به یک ارتباط اجتماعی جذب کرده است، با روشی معرفی میشود که نه تنها این «نیاز به وابستگی» را برآورده کند، بلکه به یک قهرمان نیز تبدیل شود.
مثال: پیامی در کانال تلگرام گذار دمکراتیک: «در پایان از تمامی جوانان شرق کردستان میخواهیم که برای محو و نابودی رژیم متجاوز ایران و ادامه راه شهدا با حضور در صفوف ما از رژیم ایران انتقام بگیرند».
حس تلاش برای تحقق اهداف
در یک سطح روانیتر، پژاک به نیروهای خود حس هدفخواهی، تعهد، حتی هویت، و همچنین مشارکت، حمایت اجتماعی و حتی بقای مادی را میدهد، زیرا بسیاری از آنها با پس زمینههای بیکاری مزمن، فقدان تحصیلات و فقر به گروه وارد میشوند. همه این عوامل با هم ترکیب میشوند تا نوعی وفاداری «برند» را از سوی اعضای سابق ایجاد کنند که اکنون خود مبارزان فعالی هستند که دارای حس قدردانی و بدهی به جامعه و سطح شغلی بالاتر در زندگی خود هستند. اکنون آنها میتوانند در ویدیوهایی که قرار است در رسانههای اجتماعی پست شوند شرکت کنند تا دیگران را تشویق به پیوستن کنند: «جایی که تو الان هستی، زمانی من آنجا بودم».
پژاک این کار را با فیلمبرداری از نیروهای تازه نفس خود در هنگام ترک آموزش نظامی و عقیدتی اجباری ۴۰ روزه در مقر خود در قندیل انجام میدهد. این ویدیوها در سراسر شبکههای اجتماعی و همچنین در سایتهای خبری وابسته به آن مانند ANFpersian منتشر میشود.
زمانی که اعضای جدید به کوهستان میآیند، هیچ راهی برای بازگشت نمیبینند. آنها اغلب به اشتباه از آزار و شکنجه و زندان پس از بازگشت به کشور خود و از انتقام گروه میترسند و از طرفی به سادگی اجازه خروج ندارند. آنها در مواجهه با خطر، رویکرد بیدقتی و بیتفاوتی نسبت به زندگی خود پیدا میکنند و با آرامش با مرگ روبرو میشوند.با این حال، تعهد به پژاک (که شاید اولین تعهد واقعی به هر چیزی یا کسی در زندگیشان باشد) به این رزمندگان جدید حس هدفخواهی و داشتن مسیر در زندگی خود و ساختار اجتماعی نظامی مانند شرایط اطرافشان میدهد و تضمین میکند که چه کوتاه و چه طولانی، تا آخر عمر به وعدههای خود به پژاک وفادار خواهند ماند.
اعضای جدید به قول خود عمل میکنند و سازمان در صورت لزوم آنها را کنترل میکند. در واقع، این افراد، معمولاً یک «نام جنگی» را به عنوان بخشی از هویت جدید خود میپذیرند. بنابراین هر اثری از شخصیت قبلیشان را رها میکنند.