تجربه ناامیدی و امیدهای نهادهای حقوق بشری در کمک به خانواده‌هایی مانند نعیم بابایی

پویش بین‌المللی برای حمایت از خانواده‌های نعیم بابایی و سایر خانواده‌های مواجه با مشکلات مشابه.

تلاش‌های آقای بابایی برای بازگرداندن فرزندش: آقای بابایی سه بار به عراق رفته است و تلاش‌های فراوانی برای ملاقات با فرزندش انجام داده است. این نشان می‌دهد که افراد مبتلا به این وضعیت، به دنبال حل مسئله و بازگرداندن عزیزانشان هستند. آقای بابایی اظهار کرده است که تا کنون هیچ کمک موثری از سوی مسئولین عراق یا ایران در بازگرداندن فرزندشان دریافت نکرده‌اند. این نکته مهم است و نشان می‌دهد که نیاز به همکاری و تعامل بیشتر میان مسئولین و جامعه برای حل مسائل این مناطق وجود دارد.

 

در همین راستا توجه شما را به مصاحبه خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران با پدر نعیم بابایی جلب می‌کنیم:

دیدبان- شما اخیرا به اقلیم کردستان سفر کردید و پیگیر وضعیت فرزندتان بودید درباره اینکه چه اتفاقی افتاد که فرزندتان به عضویت این گروه در آمد مقداری برایمان توضیح دهید:

پدر نعیم- والا پسر من در تهران در یک کارخانه‌ای مشغول به کار بود اما بعد از شیوع کرونا مجبور شد به شهر خودمان بازگردد، مدتی هم بیکار بود اما ناگهان ناپدید شد. البته من تا زمانی که مستقیم با خودش صحبت نکردم نفهمیدم چه اتفاقی افتاد تا اینکه متوجه شدم دو نفر از دوستان قدیمی‌اش او را فریب داده بودند و با وعده شغل و زندگی در اروپا او را راهی حزب پاک کرده بودند.

 

 دیدبان- شما برای بازگرداندن فرزندتان چه کردید؟

پدر نعیم- در طول این چند سال نزدیک به سه بار به عراق رفتم تا با پسرم ملاقات کنم اما اصلا موافقت نمی‌کردند تا اینکه آبان‌ماه امسال توانستم پسرم را ببینم و یک شب پیش او بودم، همان جا بود که به من گفت چگونه دوستانش او را فریب داده بودند، همینطور گفت واقعا راهی برای فرار ندارم اما این را بدان اگر کوچک‌ترین راهی پیدا کنم قطعاً از این جهنم فرار خواهم کرد.

 

دیدبان-  سن فرزندتان هنگام عضویت چقدر بوده و چرا مراقبت نکردید که این اتفاق تلخ نیفتد؟

پدر نعیم- آن زمان ۲۳ سال داشت، چه می‌توانم بگویم! من تا زمانی که به یاد دارم فقط در حال کار و کارگری بودم تا بتوانم خانواده‌ام را تامین کنم. واقعاً نمی‌دانم چه بگویم! فقط می‌توانم بگویم به گفته خودش فریب دروغ دوستانش را خورده بود.

 

دیدبان-  آیا تا به حال خودتان حضوری به دفتر گروه پاک و مسئولین حکومت اقلیم کردستان مراجعه کرده‌اید؟ چه نتیجه ای گرفتید:

 پدر نعیم- ما که به هر جایی می‌رفتیم کسی به حرفمان گوش نمی‌داد، دفاتر گروه پاک هم که اصلاً گوششان بدهکار حرف‌های ما نبود که چه می‌گوییم. چندین بار به دفاتر آسایش و پلیس هم رفتم اما چون تنها بودم هیچ کاری از من بر نمی‌آمد و نمی‌دانستم چه کار کنم.

 

دیدبان-  برخی ویدئوها از تعدادی از این کودکان منتشر شده که می‌گویند از جایی که هستند رضایت دارند به نظر می‌رسد آنها از یک متن ثابت روخوانی می‌کنند، آیا این می‌تواند مصداق اعتراف اجباری باشد؟ نظر شما چیست واقعا فرزندانتان دوست دارند در این گروه‌ها حضور داشته باشند؟

پدر نعیم- من قسم می‌خورم که تمامی این بچه‌ها به اجبار آن حرف‌ها را می‌زنند، اصلاً نمونه‌اش پسر خودم که گفت فریبش داده‌اند و می‌خواهد فرار کند، همه آنها هم قطعاً اگر راهی پیدا کنند و بتوانند فرار کنند کوچک‌ترین شکی ندارم که قطعاً فرار می‌کنند. حتی همان دختر خانم (اژین امینی، که من با خانواده‌اش به تهران سفر کردم و به ستاد حقوق بشر آمدیم، مطمئنم او هم کوچک‌ترین راهی پیدا کند قطعاً فرار می‌کند.)

 

 دیدبان-  در مورد سفر دسته جمعی‌تان به اقلیم کردستان توضیح می‌دهید که چه کار کردید و چه نتایجی داشت؟ آیا پیگیری‌های دیدبان حقوق بشر کردستان ایران مثمر ثمر بود و امیدی به حصول نتیجه دارید ؟

پدر نعیم- واقعا که ما دیگر فقط چشم امیدمان به وکلای ‌این سازمان هست، تا جایی که می‌توانستند به ما کمک کردند، چه داخل ایران و چه در عراق. در آنجا هم به سازمان ملل رفتیم هم اداره پلیس هم آسایش حتی در دادگاه‌های مختلف برای ما طرح شکایت انجام دادند، امیدوارم حداقل آنها بتوانند به فرزندان ما کمک کنند، ما که دیگر به کسی غیر از آنها امیدی نداریم.

 

دیدبان- از برخی نفرات جدا شده از این گروه شنیده‌ایم که درون این گروه اعضا را شکنجه می‌کنند و تحت فشارهای روحی روانی قرار می‌دهند، چنین رفتارهایی از سوی این افراد بر روی فرزند شما رخ داده است؟

پدر نعیم- بله صد در صد مطمئنم که همچین اتفاقاتی رخ داده، حتی برای پسر خودم. چون چند باری که من تصویری با او صحبت می‌کردم گاهی عصبانی می‌شدم و به آن حزب و حسین یزدان‌پناه فحش و ناسزا می‌گفتم که نزدیک به ۳ ماه اجازه تماس تصویری به او نمی‌دادند. مطمئن بودم بلایی سر او آورده بودند چون بعد از آن سه ماه دوباره با او تصویری صحبت کردم و متوجه زخم‌هایی بر روی دستان پسرم شدم، به خاطر همین سعی کردم خودم را کنترل کنم و به آنها ناسزا نگویم چون می‌دانستم هرچه بگویم پسرم را شکنجه می‌کنند.

 

 دیدبان- ما مطلع شدیم در سفری که داشتید برخی از فرزندان شما و حتی خود شما را تهدید کرده‌اند که این پدران و مادران به ایران برگردند، در این مورد توضیح می‌دهید چه رخ داد؟

پدر نعیم- بله زمانی که جلوی دفتر سازمان ملل در اربیل تجمع کرده بودیم دو نفر از سربازانشان که تقریباً لباس نظامی داشتند به میان ما آمدند و شروع به تهدید و توهین کردند، همینطور از تک تک ما عکس و فیلم می‌گرفتند و تهدید می‌کردند اگر از آنجا نرویم برای ما و بچه‌هایمان گران تمام می‌شود. چند باری به سمت ما هجوم آوردند اما چون خانواده‌هایی که در آنجا بودیم تعدادمان بیشتر بود اجازه ندادیم کاری انجام دهند.

 

دیدبان- واکنش مسئولین اقلیم کردستان عراق چگونه بود؟ آیا کمکی کردند تا شما بتوانید به فرزندانتان برسید؟

پدر نعیم- نه والا، چه کمکی! اگر آنها تا الان کمکی کرده بودند بچه‌هایمان در کنارمان بودند، هیچ کاری برای ما نکردند.

 

دیدبان- مسئولین کنسولگری ایران در اربیل آیا در راستای حمایت از شما و فرزندانتان کمکی کردند؟

پدر نعیم- در آنجا که تا جایی که می‌شد به ما احترام می‌گذاشتند، اما خوب به جز یک سری کاغذ بازی کار آنچنانی انجام نشد.

 

 دیدبان- اگر بخواهید به سران پاک، خصوصا حسین یزدان‌پناه پیامی دهید به آنها چه می‌گویید؟

پدر نعیم- واقعا هیچ چیزی نمی‌توانم بگویم، اصلاً مگر آنها یا خود حسین یزدان‌پناه حال من و این خانواده‌ها را می‌فهمد؟ مگر می‌فهمد که درد ما چیست؟ او که دین و ایمانی ندارد، قطعاً معنای خانواده هم نمی‌داند. اگر می‌دانست من و این همه خانواده را آواره این راه‌ها نمی‌کرد و فرزندانمان را از ما نمی‌گرفت.

 

سخن پایانی

اظهارات آقای ولی بابایی در مورد شکنجه و فشارهای روانی که بر فرزندشان اعمال شده است، نشان می‌دهد که وضعیت حقوق بشر در مناطق کردنشین نیازمند بررسی و توجه است.

با توجه به این گزارش و موارد بالا، می‌توان نتیجه گرفت که وضعیت سیاسی و اجتماعی در کردستان ایران نیازمند اقدامات فوری و توجه ویژه از سوی مسئولین مربوطه است تا به حل مسائل مربوطه بپردازند و حقوق انسانی افراد را حفظ کنند.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید