«روز 28 فوریه آن سال یعنی روزی که جنگ ناگهان پایان پذیرفت، مقامات رسمی آمریکا از پذیرفتن هیائی متشکل از رهبران کُرد در واشنگتن خودداری کردند. این رهبران کُرد به دعوت سناتور کلی بورن پل، سناتور دموکرات از رود آیلند، و رئیس کمیته روابط خارجی سنا به آمریکا آمده بودند. آنها در گفتگوهای رسمی و غیررسمی خود مساله احتمال خیزش همگانی را در آیندهای نزدیک عنوان و براحساسات ضد صدامی و موافق آمریکا در عراق تاکید کردند . هیچ مقام ارشدی مایل به شنیدن این چیزها نبود. حتی ریچارد شیفتر، معاون وزارت خارجه در امور بشردوستانه، در آخرین لحظه قرار قبلی ملاقات خود با هیات را فسخ کرد: وقتی سه عضو هیات نمایندگی کُرد برای حضور در این دیدار به راهروی وزارت خارجه رسیدند با یکی از کارکنان درجه سه روبرو شدند که از آنها دعوت کرد در بیرون از عمارت با هم قهوهای بخورند، این عمل یک بی احترامی دیپلماتیک بود که کردها خوب با آن اشنا بودند. در گذشته مقامات “دفتر امور خاور نزدیک و جنوب آسیا” لااقل میپذیرفتند که سابقه عراق در زمینه رعایت حقوق بشر دستکم ایجاب میکرد با این مردم هم مشورتی بشود و پیام حاکی از بیاعتنایی بود و تحقیر از این روشن تر ممکن نبود».
جاناتان رندل در صفحه 127 کتاب خود و در فصل سوم مطلب بالا را با عنوان «مُرد و به بهشت رفت» ذکر کرده و به رویکردهای مقامات احزاب کردستان عراق اشاره میکند که به اصرار از آمریکا می خواستند در عراق دخالت کند و پس از دعوت با این برخورد مواجه شدند، برخوردی که متاسفانه بارها تکرار شد و می شود. در نتیجه آن دخالت، صدام حمله کرد، آمریکا در کمال خونسری کردها را به حال خود رها کرد، در برف و سرمای زمستان مردم در کوهها آواره شدند و هزاران کرد به ویژه زنان و کودکان جان باختند. این رویکرد در سوریه و در سال 2019 با چراغ سبز به ترکیه برای حمله به شرق فرات و در سال 2017 با بیاعتنایی به همهپرسی در اقلیم کردستان تکرار شده است. زیرا آمریکا در روابط بینالملل بر اساس منافع و قدرت عمل میکند و اخلاق و سرنوشت متحدان، ارزشی برای سران کاخ سفید ندارد.
منبع: «با این رسوایی، چه بخشایشی؟» جاناتان رندل، ترجمه ابراهیم یونسی