عادل بروکی از جمله افرادی بود که در روستاهای دور دست مرزی ماکو درس میخواند و وارد دانشگاه شده بود. او در صورت امکان کار هم میکرد تا کمک خرج دانشگاه و خانواده باشد. پژاک در تابستان وارد روستای آنها شد و پس از گرفتن باج از مردم مرزنشین با او صحبت کرد و او را فریب داد و به امید اروپا، وی نیز به پژاک پیوست. رفتنی بدون بازگشت...
پژاک و سران آن باید پاسخ دهند که مگر پژاک مدعی نیست که برای دفاع از حقوق کردهای ایران ایجاد شده است؟ پس چرا کودکان و نوجوانان کرد ایرانی را ربوده و آنها را برای جنگیدن به ترکیه، عراق و سوریه میفرستد؟ چه تعداد از این کودکان در این جنگ و خونریزی جان خود را از دست دادهاند؟
برخی رسانههای کُردی در ترکیه گزارش دادند که اعضای کشته شده پ.ک.ک در جریان جنگ با ترکیه، بدون اطلاع خانوادهشان در قبرستان و بدون نام و نشان دفن شدند و اجساد حتی پس از شناسایی نیز به خانوادهها تحویل داده نمیشود.
فاطمه امارا کودکی از ماکو در روستایی مرزی بود که حتی مدرسه هم نرفته بود! او در خانوادهای فقیر که در مراتع در فصل بهار و تابستان به چرای گوسفندان مشغول بودند، بزرگ شد. او و دختر عمویش با هم بازی میکردند که فریب پژاک را خوردند و به قندیل آمدند.